شفاف سازی
حس کردم باید این تیکه رو توضیح بدم بنابر این گفتم تا وارد فصل دوم نشدیم این تیکه رو شفاف سازی کنم.
قبلا هم گفتم که الیزابت بعد از مرگ مادرش خیلی افسرده میشه و هیچکس رو هم نداشته . بنابه دلایلی ارتباطش رو با اسلاگهورن قطع میکنه چون فکر میکرده که مرگ مادرش تقصیر پدرش هست . خب یه دختر که هیچوقت پدرش رو ندیده و مادرش هم زن مهربونی بود و دشمن نداشته، حق داشته به پدرش شک کنه که به دلایل مرموز غیبت داشته. خلاصه که لیزی یه روز اتفاقی میره تو مغازه ابرفورث و باهاش اشنا میشه . ابرفورث هم چون الیزابت مریض احوال بوده(افسردگی و سو تغذیه داشته) دلش میسوزه و یه مدت نگهش میداره .بعد از اون به مدت 5 سال الیزابت هر یکشنبه ها به دیدن ابرفورث میره تا ایکه یکی از مرگخوار ها ردش رو میزنه و به بلا و دلفی خبر میده. بلاتریکس هم یه نامه میده به الیزابت که به مرگخوار ها بپیونده وگرنه عزیز ترین کسی که براش مونده رو میکشه . اون فرد هم قطعا ابرفورث بوده پس الیزابت بعد از اون نامه به کلی گم و گور میشه و تا 5 سال بعدش سراغ هیچکس نمیره حتی ابرفورث. حالا اینکه بعد از 5 سال لیزی بر میگرده پیش ابرفورث یا اینکه چرا اینقدر بلا اصرار داشت لیزی به اونها بپیونده رو تو فصل 2 میفهمید.
.
.
.
اندکی اسپویل از فصل دو
ابرفورث-الیزابت؟ خودتی؟
الیزابت-اره عموجون . فقط خواهش میکنم یواش تر.
***
سیریوس-ازت متنفرممممم لوسی. ای کاش اینقدر احمق نبودم که عاشقت بشم.
لوسی-س..سیریوس!
سیریوس-خفه شووو.
***
مک گونگال با چشمانی پر اشک وارد سالن شد.
مک گونگال-م...متاسفانه....ما اونو از دست دادیم.
قبلا هم گفتم که الیزابت بعد از مرگ مادرش خیلی افسرده میشه و هیچکس رو هم نداشته . بنابه دلایلی ارتباطش رو با اسلاگهورن قطع میکنه چون فکر میکرده که مرگ مادرش تقصیر پدرش هست . خب یه دختر که هیچوقت پدرش رو ندیده و مادرش هم زن مهربونی بود و دشمن نداشته، حق داشته به پدرش شک کنه که به دلایل مرموز غیبت داشته. خلاصه که لیزی یه روز اتفاقی میره تو مغازه ابرفورث و باهاش اشنا میشه . ابرفورث هم چون الیزابت مریض احوال بوده(افسردگی و سو تغذیه داشته) دلش میسوزه و یه مدت نگهش میداره .بعد از اون به مدت 5 سال الیزابت هر یکشنبه ها به دیدن ابرفورث میره تا ایکه یکی از مرگخوار ها ردش رو میزنه و به بلا و دلفی خبر میده. بلاتریکس هم یه نامه میده به الیزابت که به مرگخوار ها بپیونده وگرنه عزیز ترین کسی که براش مونده رو میکشه . اون فرد هم قطعا ابرفورث بوده پس الیزابت بعد از اون نامه به کلی گم و گور میشه و تا 5 سال بعدش سراغ هیچکس نمیره حتی ابرفورث. حالا اینکه بعد از 5 سال لیزی بر میگرده پیش ابرفورث یا اینکه چرا اینقدر بلا اصرار داشت لیزی به اونها بپیونده رو تو فصل 2 میفهمید.
.
.
.
اندکی اسپویل از فصل دو
ابرفورث-الیزابت؟ خودتی؟
الیزابت-اره عموجون . فقط خواهش میکنم یواش تر.
***
سیریوس-ازت متنفرممممم لوسی. ای کاش اینقدر احمق نبودم که عاشقت بشم.
لوسی-س..سیریوس!
سیریوس-خفه شووو.
***
مک گونگال با چشمانی پر اشک وارد سالن شد.
مک گونگال-م...متاسفانه....ما اونو از دست دادیم.
۴.۴k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.