My king
ادامهPart17
من ناخواسته، وارد بازی کثیف پدرم و اطرافیانش شدم و انتقام، باعث شده بود تا مردمم رو ناعادلانه، زیر بار ظلم و ستمم
قرار بدم ...همونجا به خودم قول دادم بخاطر تو تغییرکنم...میدونم یه شبه این همه تحول، مسخره بنظر میاد ولی من، حاضرم بخاطر تو، حتی از مقام پادشاهیمم بگذرم....
جلوی پام زانو زد و دستام رو چسبید.
یونگی :بهم گفتی که اگه تغییر نکنم، جایگاهی تو قلبت نخواهم داشت...من میخوام برای تو تغییر کنم..پس ازت
میخوام که بهم کمک کنی...
نیم خیز شد و بوسه نسبتا طولانی ای، رو پیشونیم کاشت...
یونگی :مادرم همیشه میگفت، هر آدمی،لایق یه فرصت دوبارست...امیدوارم، منم لایقش باشم...
بعد زدن این حرف، بلند شد و همراه محافظ و ندیمه هاش، رفت...
قلبم انقدر شدید، خودش رو به در و دیوار قفسه سینم میکوبید که میتونستم قسم بخورم، صداش به گوش همه میرسه...
شکوفه زدن گل علاقه نسبت بهش رو تو قلبم احساس میکردم...من..کیم ا/ت...یه شبه..با شنیدن اعترافات و صحبت
های پادشاه...احساسم نسبت بهش تغییر کرد...!
ادامه پارت بعد
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه لاوم♡︎
من ناخواسته، وارد بازی کثیف پدرم و اطرافیانش شدم و انتقام، باعث شده بود تا مردمم رو ناعادلانه، زیر بار ظلم و ستمم
قرار بدم ...همونجا به خودم قول دادم بخاطر تو تغییرکنم...میدونم یه شبه این همه تحول، مسخره بنظر میاد ولی من، حاضرم بخاطر تو، حتی از مقام پادشاهیمم بگذرم....
جلوی پام زانو زد و دستام رو چسبید.
یونگی :بهم گفتی که اگه تغییر نکنم، جایگاهی تو قلبت نخواهم داشت...من میخوام برای تو تغییر کنم..پس ازت
میخوام که بهم کمک کنی...
نیم خیز شد و بوسه نسبتا طولانی ای، رو پیشونیم کاشت...
یونگی :مادرم همیشه میگفت، هر آدمی،لایق یه فرصت دوبارست...امیدوارم، منم لایقش باشم...
بعد زدن این حرف، بلند شد و همراه محافظ و ندیمه هاش، رفت...
قلبم انقدر شدید، خودش رو به در و دیوار قفسه سینم میکوبید که میتونستم قسم بخورم، صداش به گوش همه میرسه...
شکوفه زدن گل علاقه نسبت بهش رو تو قلبم احساس میکردم...من..کیم ا/ت...یه شبه..با شنیدن اعترافات و صحبت
های پادشاه...احساسم نسبت بهش تغییر کرد...!
ادامه پارت بعد
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه لاوم♡︎
۴۶.۵k
۰۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.