(وقتی تصمیم گرفت بدزدتت تا..)
P/2
جونگ کوک:بیا بخوریم
گوآه:اوم...راستی چندسالته؟شنیدم مافیایی نه؟
جونگ کوک:۲۷...اره
گوآه:واو..پس سعنی یه داداش دارم که مافیاست
جونگ کوک:من داداشت نیستم
گوآه:هستی
جونگ کوک:نیستم
گوآه:هستی
جونگ کوک ویو
نزدیک صورتش شدم که با پیشونیش زد تو سرم
گوآه:چه غلطی میکنی؟
جونگ کوک:اخ....دختره ی....
گوآه:حیح..فک کنم تاحالا از دست کسی انقدر کتک نخوردی بودی
جونگ کوک:میتونی بخندی ولی وقتی بدونی چه بلایی سر اونایی که بهم دست زدن اوردم حتی نزدیکمم نمیشی بیب
گوآه:اوه ددی چه بلایی سرشون اوردی؟(خنده)
جونگ کوک:دختره ی لجباز
گوآه:حیح...عه فکر کنم مامان و بابا اومدن برو درو باز کن
جونگ کوک:به من چه..خودت برو
گوآه:یااا برو دیگه داداشی
جونگ کوک:هوف باشه...ولی دیگه نگو داداشی بدم میاد از این کلمه
جونگ کوک ویو
رفتم درو باز کردم که مامان گوآه گفت(مامان گوآه:جیهون)(بابای جونگ کوک:یونگ.اسم دیگه ای نداشتم🌚)
سونهوا:سلام گوآ....عه تویی پسرم
جونگ کوک:سلام(سرد)
یونگ:سلام کی اومدی جونگ کوک؟
جونگ کوک:یه ساعت پیش
یونگ:خوش اومدی گوآه رو اذیت که نکردی؟
جونگ کوک:قراره همینطوری تا صبح سوال بپرسین؟
سونهوا:اذیتش نکن نازه از سفر اومده(روبه پدر کوک)
گوآه:سلام...نه اذیتم نکرد فقط منو زد
جونگ کوک:چی گفتی؟
گوآه:چیه؟مگه تو منو نزدی بعدش تهدیدم کردی که نگم بهشون
یونگ:گوآه چی میگه جونگ کوک؟؟
گوآه:(خنده)..اهم نه اذیتم نکرده شوخی کردم
جونگ کوک:(اروم زد تو سر گوآه)
گوآه:عه چته
سونهوا:بیخیال بچه ها دعوا نکنین
گوآه:ایش اصن من میرم اتاقم
جونگ کوک ویو
گوآه رفت سمت اتاقش
منم بعد جواب دادن سوالای مزخرف بابام رفتم اتاقم یاعت ۱ش هب ود ولی خوابم نبرد میخواستم برم اب بخورم که در اتاق گوآه یکم باز بود و دیدم داره درس میخونه
جونگ کوک:الان داری درس میخونی؟
گوآه:اوهوم
جونگ کوک:کوچولو چندسالته مگه؟
گوآه:کوچولو و زهر مار...۱۷ سالمه هنوز
جونگ کوک:۱۷؟پس هنوز بچه ای
گوآه:یااااا
جونگ کوک:کیوت(خنده)
گوآه:ایش
جونگ کوک:گوآه من دیگه میرم بخوام توام بخواب
گوآه:اوهوم اوکی
جونگ کوک ویو
رفتم سمت اتاقم همینطور درحال فک کردن بودم که یه تصمیمی گرفتم میخوام همین امشب بهش بگو که دوسش دارم...چه بخواد چه نخواد چیزی که دوسش دارم باید مال من بشه دوباره به اتاقش رفتم که دیدم گوشیش دستشه و داره با یکی چت میکنه برای همین پشت در موندم..که با اسمه اون کسی که داشت حرف میزد روبه رو شدم و سعی کردم بخونمش که دیدم...
ادامه دارد...
لایک کنینننن
راستی اگه غلط املایی دارم ببخشید عجله ای نوشتم
جونگ کوک:بیا بخوریم
گوآه:اوم...راستی چندسالته؟شنیدم مافیایی نه؟
جونگ کوک:۲۷...اره
گوآه:واو..پس سعنی یه داداش دارم که مافیاست
جونگ کوک:من داداشت نیستم
گوآه:هستی
جونگ کوک:نیستم
گوآه:هستی
جونگ کوک ویو
نزدیک صورتش شدم که با پیشونیش زد تو سرم
گوآه:چه غلطی میکنی؟
جونگ کوک:اخ....دختره ی....
گوآه:حیح..فک کنم تاحالا از دست کسی انقدر کتک نخوردی بودی
جونگ کوک:میتونی بخندی ولی وقتی بدونی چه بلایی سر اونایی که بهم دست زدن اوردم حتی نزدیکمم نمیشی بیب
گوآه:اوه ددی چه بلایی سرشون اوردی؟(خنده)
جونگ کوک:دختره ی لجباز
گوآه:حیح...عه فکر کنم مامان و بابا اومدن برو درو باز کن
جونگ کوک:به من چه..خودت برو
گوآه:یااا برو دیگه داداشی
جونگ کوک:هوف باشه...ولی دیگه نگو داداشی بدم میاد از این کلمه
جونگ کوک ویو
رفتم درو باز کردم که مامان گوآه گفت(مامان گوآه:جیهون)(بابای جونگ کوک:یونگ.اسم دیگه ای نداشتم🌚)
سونهوا:سلام گوآ....عه تویی پسرم
جونگ کوک:سلام(سرد)
یونگ:سلام کی اومدی جونگ کوک؟
جونگ کوک:یه ساعت پیش
یونگ:خوش اومدی گوآه رو اذیت که نکردی؟
جونگ کوک:قراره همینطوری تا صبح سوال بپرسین؟
سونهوا:اذیتش نکن نازه از سفر اومده(روبه پدر کوک)
گوآه:سلام...نه اذیتم نکرد فقط منو زد
جونگ کوک:چی گفتی؟
گوآه:چیه؟مگه تو منو نزدی بعدش تهدیدم کردی که نگم بهشون
یونگ:گوآه چی میگه جونگ کوک؟؟
گوآه:(خنده)..اهم نه اذیتم نکرده شوخی کردم
جونگ کوک:(اروم زد تو سر گوآه)
گوآه:عه چته
سونهوا:بیخیال بچه ها دعوا نکنین
گوآه:ایش اصن من میرم اتاقم
جونگ کوک ویو
گوآه رفت سمت اتاقش
منم بعد جواب دادن سوالای مزخرف بابام رفتم اتاقم یاعت ۱ش هب ود ولی خوابم نبرد میخواستم برم اب بخورم که در اتاق گوآه یکم باز بود و دیدم داره درس میخونه
جونگ کوک:الان داری درس میخونی؟
گوآه:اوهوم
جونگ کوک:کوچولو چندسالته مگه؟
گوآه:کوچولو و زهر مار...۱۷ سالمه هنوز
جونگ کوک:۱۷؟پس هنوز بچه ای
گوآه:یااااا
جونگ کوک:کیوت(خنده)
گوآه:ایش
جونگ کوک:گوآه من دیگه میرم بخوام توام بخواب
گوآه:اوهوم اوکی
جونگ کوک ویو
رفتم سمت اتاقم همینطور درحال فک کردن بودم که یه تصمیمی گرفتم میخوام همین امشب بهش بگو که دوسش دارم...چه بخواد چه نخواد چیزی که دوسش دارم باید مال من بشه دوباره به اتاقش رفتم که دیدم گوشیش دستشه و داره با یکی چت میکنه برای همین پشت در موندم..که با اسمه اون کسی که داشت حرف میزد روبه رو شدم و سعی کردم بخونمش که دیدم...
ادامه دارد...
لایک کنینننن
راستی اگه غلط املایی دارم ببخشید عجله ای نوشتم
۱.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.