مهر تو در دل و جانم، منتت بر سر من
مهر تو در دل و جانم، منتت بر سر من
سایهات کم نشود، نیمهی زیباتر من
از ازل آتش اگر شد به نصیبم چه غمی؟
بحر گل شد به ابد از نفست یاور من
همچو خس مرده بدم پیک بهارین چمن
آمدی تا برسد زندگی دیگر من
در زمستانه مرا شعله شدی تا بدهد
خون انگور سیه تاک چو نی بی بر من
آنقدر در رگ و پی حل شدهای ظن نبرم
که به صد چله رود خمر تو از پیکر من
سجده کن بر قدمی کز همه کس سوی تو شد
سجده دارد به خدا ای دل ناباور من
عشق یعنی که محبت به غنیمت شمری
به سرت مهر تو زر باشد و نقره سر من
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به درک، گر تو شوی عاقبت و آخر من
سایهات کم نشود، نیمهی زیباتر من
از ازل آتش اگر شد به نصیبم چه غمی؟
بحر گل شد به ابد از نفست یاور من
همچو خس مرده بدم پیک بهارین چمن
آمدی تا برسد زندگی دیگر من
در زمستانه مرا شعله شدی تا بدهد
خون انگور سیه تاک چو نی بی بر من
آنقدر در رگ و پی حل شدهای ظن نبرم
که به صد چله رود خمر تو از پیکر من
سجده کن بر قدمی کز همه کس سوی تو شد
سجده دارد به خدا ای دل ناباور من
عشق یعنی که محبت به غنیمت شمری
به سرت مهر تو زر باشد و نقره سر من
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به درک، گر تو شوی عاقبت و آخر من
۱.۵k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.