مافیا عاشق Part 9
Jimin
داشتم بهشون نگا میکردم خیلی به هم میان
جیمین:اهم
کوک:(نگا)
جیمین:خسته نشدید
کوک:اون موقع کع پارت کردم بست نبود؟
جیمین:چرا
×چند ساعت بعد×
A,t
داشتیم فیلم میدیدیم که صدای انفجار اومد
ا/ت:صدآی چیع؟
جیمین:نمیدونم
A,t
از طرف برادر اون عوضی بهمون حمله شده بود(سومین برادرشه ماشالا🤲حالا صب کنین دهمین برادرشم میارم براتون) جیمین و کوک رفتن بیرون خیلی ترسیده بودم با خودم میگفتم اگه چیزی بشه چی...!
Kook
تقریبا همشونو کشته بودم که یهو یکشیون یه تیر بهم زد چشامو بسته بودم و منتظر مرگ بودم که یهو یکی پرید جلوم سریع کشتمش بقیشون فرار کردن صورتمو اوردم پایین تا ببینم کی نجاتم داد
راوی:پسرک سرشو اورد پایین و با صحنه ای رو به رو شد که از مرگ براش بدتر بود...هیونگ محبوبش رو پاهاش افتاده بود و غرق خون بود
کوک:ه...ه...هیونگ پا...پا...پاشو هیونگ پاشو(عربده)
شرایط پارت بعد
۸ لایک
۲٠ کامنت
خیلی مریضم توروخدا انقد نیاین دایرکت
داشتم بهشون نگا میکردم خیلی به هم میان
جیمین:اهم
کوک:(نگا)
جیمین:خسته نشدید
کوک:اون موقع کع پارت کردم بست نبود؟
جیمین:چرا
×چند ساعت بعد×
A,t
داشتیم فیلم میدیدیم که صدای انفجار اومد
ا/ت:صدآی چیع؟
جیمین:نمیدونم
A,t
از طرف برادر اون عوضی بهمون حمله شده بود(سومین برادرشه ماشالا🤲حالا صب کنین دهمین برادرشم میارم براتون) جیمین و کوک رفتن بیرون خیلی ترسیده بودم با خودم میگفتم اگه چیزی بشه چی...!
Kook
تقریبا همشونو کشته بودم که یهو یکشیون یه تیر بهم زد چشامو بسته بودم و منتظر مرگ بودم که یهو یکی پرید جلوم سریع کشتمش بقیشون فرار کردن صورتمو اوردم پایین تا ببینم کی نجاتم داد
راوی:پسرک سرشو اورد پایین و با صحنه ای رو به رو شد که از مرگ براش بدتر بود...هیونگ محبوبش رو پاهاش افتاده بود و غرق خون بود
کوک:ه...ه...هیونگ پا...پا...پاشو هیونگ پاشو(عربده)
شرایط پارت بعد
۸ لایک
۲٠ کامنت
خیلی مریضم توروخدا انقد نیاین دایرکت
۶.۳k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.