پارت ۲۶
م... من هنوز... اونو دوس دارم... هق هق هام از سر گرفته شد و دوباره اشک به سرعت روی گونم ریخت، آیرا مثل همیشه با محبت به آغوشت میکشه و بغلت میکنه
آیرا. عزیزکممم.... گریه نکن دیگه... ولش کن... کون. لقش بسه دیگه
تو نباید از اولم اعتماد میکردی، تا الانم وقتتو گذاشتی براش کافیه بستشه تو یه سال دیگه کنکور داری به جای این کارا وقتتو بزار رو درست، مگه نمیگی قول دادی به خونوادت رتبه کنکورت سه رقمی بشه هااا.
ات. اما... من چجوری اینکارو کنمممم....من هنوزم دلتنگشم... براش میمیرم
یهو وسط حرفاتون گوشیت زنگ خورد شماره ناشناس بود، حدس میزدی کی باشه دلتنگ صداش شده بودی پس جوابشو دادی و منتظر شدی که حرف بزنه. صدای خسته و خواب آلودش توی گوشیت پیچید، محکم و خش دار گفت؛ همین الان بیا پایین وگرنه قول نمیدم کل محله رو بیدار نکنم و سریع گوشیو قطع کرد .
با ترس به آیرا خیره شدی
آیرا. مرتیکه پررو وایسا خودم برم حالشو بگیرم بی شرف و
ات. لازم نکرده آیرا شر میشه همسایه ها میفهمن
آیرا. عزیزکممم.... گریه نکن دیگه... ولش کن... کون. لقش بسه دیگه
تو نباید از اولم اعتماد میکردی، تا الانم وقتتو گذاشتی براش کافیه بستشه تو یه سال دیگه کنکور داری به جای این کارا وقتتو بزار رو درست، مگه نمیگی قول دادی به خونوادت رتبه کنکورت سه رقمی بشه هااا.
ات. اما... من چجوری اینکارو کنمممم....من هنوزم دلتنگشم... براش میمیرم
یهو وسط حرفاتون گوشیت زنگ خورد شماره ناشناس بود، حدس میزدی کی باشه دلتنگ صداش شده بودی پس جوابشو دادی و منتظر شدی که حرف بزنه. صدای خسته و خواب آلودش توی گوشیت پیچید، محکم و خش دار گفت؛ همین الان بیا پایین وگرنه قول نمیدم کل محله رو بیدار نکنم و سریع گوشیو قطع کرد .
با ترس به آیرا خیره شدی
آیرا. مرتیکه پررو وایسا خودم برم حالشو بگیرم بی شرف و
ات. لازم نکرده آیرا شر میشه همسایه ها میفهمن
۷۱۳
۱۴ دی ۱۴۰۳