پارت16
سناریو: جادوی شکوه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسیدن خونه*
یومه: ولو شدن رو کاناپه*
آخیش
زنگ در*
یومه: امدممم.. باز کردن در*
دازای: ببین کی اینجاست عشقت امد😎
یومه: ابدا تو عشق من باشی-_-
چیکار داری
دازای: حیحی من عشق همه هستم😎
یومه: اعتماد بنفس رو عشقه
دازای: خودمم عشقم
یومه: نگفتی چیکار داری
دازای: هیچی خونه کسی نبود حوصلم سر رفت امدم اینجا^^
یومه: خدایا منو هویج کن
دازای: نه نه چویا رو به زور تحمل میکنم دوتا بشن بر فنام
یومه:-_- بیا تو وراجی نکن
دازای: امدن داخل نشستن رو کاناپه*
وای چقد گرمه
یومه: روشن کردن کولر و اوردن موهیتو*
دازای: دستت طلا خوردن*
یومه: نشستن رو کاناپه
دازای: میخوام شب اینجا بمونم فیلم ترسناک ببینیم
یومه: جان جدت نکن فردا کلی کار داریم
دازای: کار بزار دم کوزه ابشو بخور
یومه: هعی
دازای: بعد چند دقبقه خوابش میبره*«خروپف»
یومه: به به-_- کشیدن پتو رو دازای*
شب*
دازای: بیدار شدن*
یومه: چه عجب
دازای: ساعت چنده؟
یومه: ۸:٠٠
بیا شام حاضره
دازای: اخ جونن^^
بعد خوردن شام مجبور شدم با دازای بشینم تا صبح فیلم ترسناک ببینم
صبح
مافیا*
چویا: چه عجب امدین؟
یومه: دست رو دلم نزار-_-
چویا: چیشده
دازای: چویاا جات خالی دیشب تا صبح کلی فیلم ترسناک دیدم با یومه^^
چویا: خدا بهت صبر بدع یومه
یومه: خب تاچیهارا کو
تاچیهارا: اینجا
یومه: خوبه بریم
رفتن سوار کشتی شدن
بعد 2ساعت رسیدن به جزیره*
دازای: حیح بلاخره رسیدیم^^
چویا: ارع
یومه: در خواب هفت پادشاه به سر میبره
خروپف»
دازای: هوی یومه چان پاشوو رسیدیم
یومهه یومهههههه
یومه: بیدارشدن* خمیازه*چته
دازای: پاشو رسیدیم
یومه: عا باشه
رفتن سمت قمار خونه
اونجا به قمار باز ها اتاق میدادن*
یومه: رفتن سمت اتاقش*
اخی بلاخره میتونم بخواب
در زدن*
یومه: باز کردن در*
دازای: سلام^^
یومه: چیع
دازای: هم اتاقیتم
یومه: به به چه شانسی-_-
رفتن کپیدن*
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسیدن خونه*
یومه: ولو شدن رو کاناپه*
آخیش
زنگ در*
یومه: امدممم.. باز کردن در*
دازای: ببین کی اینجاست عشقت امد😎
یومه: ابدا تو عشق من باشی-_-
چیکار داری
دازای: حیحی من عشق همه هستم😎
یومه: اعتماد بنفس رو عشقه
دازای: خودمم عشقم
یومه: نگفتی چیکار داری
دازای: هیچی خونه کسی نبود حوصلم سر رفت امدم اینجا^^
یومه: خدایا منو هویج کن
دازای: نه نه چویا رو به زور تحمل میکنم دوتا بشن بر فنام
یومه:-_- بیا تو وراجی نکن
دازای: امدن داخل نشستن رو کاناپه*
وای چقد گرمه
یومه: روشن کردن کولر و اوردن موهیتو*
دازای: دستت طلا خوردن*
یومه: نشستن رو کاناپه
دازای: میخوام شب اینجا بمونم فیلم ترسناک ببینیم
یومه: جان جدت نکن فردا کلی کار داریم
دازای: کار بزار دم کوزه ابشو بخور
یومه: هعی
دازای: بعد چند دقبقه خوابش میبره*«خروپف»
یومه: به به-_- کشیدن پتو رو دازای*
شب*
دازای: بیدار شدن*
یومه: چه عجب
دازای: ساعت چنده؟
یومه: ۸:٠٠
بیا شام حاضره
دازای: اخ جونن^^
بعد خوردن شام مجبور شدم با دازای بشینم تا صبح فیلم ترسناک ببینم
صبح
مافیا*
چویا: چه عجب امدین؟
یومه: دست رو دلم نزار-_-
چویا: چیشده
دازای: چویاا جات خالی دیشب تا صبح کلی فیلم ترسناک دیدم با یومه^^
چویا: خدا بهت صبر بدع یومه
یومه: خب تاچیهارا کو
تاچیهارا: اینجا
یومه: خوبه بریم
رفتن سوار کشتی شدن
بعد 2ساعت رسیدن به جزیره*
دازای: حیح بلاخره رسیدیم^^
چویا: ارع
یومه: در خواب هفت پادشاه به سر میبره
خروپف»
دازای: هوی یومه چان پاشوو رسیدیم
یومهه یومهههههه
یومه: بیدارشدن* خمیازه*چته
دازای: پاشو رسیدیم
یومه: عا باشه
رفتن سمت قمار خونه
اونجا به قمار باز ها اتاق میدادن*
یومه: رفتن سمت اتاقش*
اخی بلاخره میتونم بخواب
در زدن*
یومه: باز کردن در*
دازای: سلام^^
یومه: چیع
دازای: هم اتاقیتم
یومه: به به چه شانسی-_-
رفتن کپیدن*
ادامه دارد
۴.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.