صبح با نور خورشید از خواب بلند شدم با یاد دیشب گریم گرفت
صبح با نور خورشید از خواب بلند شدم با یاد دیشب گریم گرفت سرمو چرخوندم دیدم کوک خوابیده با سرعت از جام بلند شدم و رفتم اتاق خودم خودمو انداختم داخل حموم و محکم تمام بدنمون شستم
سرمو گرفتم و نشستم داخل وان اون بهم تجاوز کرد من دست خوردم حالم واقعا بد بود
ویوکوک"
از خواب بلند شدم دور و برمو نگاه کردم که یاد دیشب افتادم شعت لعنت بهت جونگ کوک ولی خیلی هم بد نبود دوس داشتنی بود خوشگل و زیبا
یه چیز ریزه میزه تو بغلم...جونگ کوک دیوونه شدم واقعا
از رو تخت بلند شدم و رفتم دوش گرفتم
رفتم پایین ا/ت رو ندیدم
نشستم پشت میز ولی غذا دلم بر نمیداشت فکرم درگیرش بور
کوک:اجوما اتاق ا/ت کدومه
اجوما:توی راهرو دومین اتاق سمت چپ کنار اتاق میا
کوک:مرسی
بلند شدم رفتم سمت اتاقش در زدم ولی باز نکرد دوباره زدم ولی باز نکرد نگرانش شدم و رفتم داخل....
لایک؟!
سرمو گرفتم و نشستم داخل وان اون بهم تجاوز کرد من دست خوردم حالم واقعا بد بود
ویوکوک"
از خواب بلند شدم دور و برمو نگاه کردم که یاد دیشب افتادم شعت لعنت بهت جونگ کوک ولی خیلی هم بد نبود دوس داشتنی بود خوشگل و زیبا
یه چیز ریزه میزه تو بغلم...جونگ کوک دیوونه شدم واقعا
از رو تخت بلند شدم و رفتم دوش گرفتم
رفتم پایین ا/ت رو ندیدم
نشستم پشت میز ولی غذا دلم بر نمیداشت فکرم درگیرش بور
کوک:اجوما اتاق ا/ت کدومه
اجوما:توی راهرو دومین اتاق سمت چپ کنار اتاق میا
کوک:مرسی
بلند شدم رفتم سمت اتاقش در زدم ولی باز نکرد دوباره زدم ولی باز نکرد نگرانش شدم و رفتم داخل....
لایک؟!
۱۴.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.