part 41
part 41
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سارا:حاضرم بمیرم ولی اون دوتارو دست تو دست هم نبینم!
ساناز
این سارا انگار از دماغ فیل افتاده. دختره ی نچسب یه جوری برخورد کرد انگار صد ساله ازم پول طلبکاره اه اه اه.:/
الان دقیقن یک ساعت و چهل دقیقس که منتظر اون سهیل بدقولم.
من که دیگه میرم خونه ولی یه مدت که باهاش قهر کردم میفهمه نباید اینطوری علافم کنه.
وقتی رسیدم خونه دیدم مامانم خونه نیست و بابامم طبق معمول رو مبل نشسته و داره فکر میکنه...
یه یه ماهی میشه کارش شده از سرکار برگشتن و بلافاصله رفتن تو فکر
هروقتم ازش میپرسم به چی فکر میکنه جواب نمیده.دیگه ازینکه بتونم بفهمم به چی فکر میکنه نا امید شدم:((
داشتم میرفتم تو اتاقم که صدای بابامو شنیدم.اولش فکر کردم اشتباه میکنم ولی دیدم نه مثل اینکه صدای خودشه و داره صدام میزنه...!
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سارا:حاضرم بمیرم ولی اون دوتارو دست تو دست هم نبینم!
ساناز
این سارا انگار از دماغ فیل افتاده. دختره ی نچسب یه جوری برخورد کرد انگار صد ساله ازم پول طلبکاره اه اه اه.:/
الان دقیقن یک ساعت و چهل دقیقس که منتظر اون سهیل بدقولم.
من که دیگه میرم خونه ولی یه مدت که باهاش قهر کردم میفهمه نباید اینطوری علافم کنه.
وقتی رسیدم خونه دیدم مامانم خونه نیست و بابامم طبق معمول رو مبل نشسته و داره فکر میکنه...
یه یه ماهی میشه کارش شده از سرکار برگشتن و بلافاصله رفتن تو فکر
هروقتم ازش میپرسم به چی فکر میکنه جواب نمیده.دیگه ازینکه بتونم بفهمم به چی فکر میکنه نا امید شدم:((
داشتم میرفتم تو اتاقم که صدای بابامو شنیدم.اولش فکر کردم اشتباه میکنم ولی دیدم نه مثل اینکه صدای خودشه و داره صدام میزنه...!
۳۳۴
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.