آلوده به درد
آلوده به درد
پارت چهارم
اسمش " افرا " هست و هم سن هستیم و توی کافه ی همیشگیم که
میرفتم باهاش آشنا شدم دختر باحال و با خانواده ایه ولی مامان میگه بابا بفهمه از این شهر و کشور نیست صد نه هزار درصد مخالفه میخوام کمکم کنین به هم برسیم سکوت کرد و هیچکس مایل به شکستن سکوت نبود راست میگفت بابا واسه خیلی چیزا سخت میگرفت مخصوصاً برای من خیلی سخت گیری میکرد، خیلی اذیتم میکرد وضعیت آرش و آیدا از من بهتر بود آرش رو برای تحصیل چون همه گفتن پسره بزار بره یه کاره ای بشه فرستاد اما منکه همسنشم رو نذاشت برم اونم فقط برای حرف مردم!!! سکوت رو شکستم و گفتم :
حتی شده بمیریم ولی راضیش میکنیم غمت نباشه داداشی لبخندی زد و به آیدا نگاه کرد که اونم سری به نشانه تایید تکان داد در سکوت چای نوشیدیم که در همین حین سر و صدایی توجهمون رو جلب کرد
دعوا بود!!!
سه نفر به یک نفر شده بودن رسماً داشتن اون یک نفر رو میکشتن آرش پاشو دارن میکشنش
رو به آرش گفتم :
هر سه بلند شدیم و به سمتشون رفتیم آرش باهاشون درگیر شد و من سعی کردم اون پسر جوون رو از زیر دست
و پاشون بکشم بیرون
مردمم جمع شدن و این خیلی به آرش کمک کرد چون اون سه نفر گذاشتن و رفتن
دستمال برداشتم و کنار لبشو و پیشانیشو پاک کردم فقط ناله میکرد
با آرش کمکش کردیم و تو ماشین گذاشتیمش
آیداهم وسایلا رو جمع کرد و اومد
به سمت بیمارستان حرکت کردیم
آرش باهاش عقب نشست و من راننده شدم و نهایت سرعت رو به کار
بردم تا زود تر برسونیمش به بیمارستان از تو آینه که نگاشون کردم انگار داشت کم کم بیهوش میشد
پارت چهارم
اسمش " افرا " هست و هم سن هستیم و توی کافه ی همیشگیم که
میرفتم باهاش آشنا شدم دختر باحال و با خانواده ایه ولی مامان میگه بابا بفهمه از این شهر و کشور نیست صد نه هزار درصد مخالفه میخوام کمکم کنین به هم برسیم سکوت کرد و هیچکس مایل به شکستن سکوت نبود راست میگفت بابا واسه خیلی چیزا سخت میگرفت مخصوصاً برای من خیلی سخت گیری میکرد، خیلی اذیتم میکرد وضعیت آرش و آیدا از من بهتر بود آرش رو برای تحصیل چون همه گفتن پسره بزار بره یه کاره ای بشه فرستاد اما منکه همسنشم رو نذاشت برم اونم فقط برای حرف مردم!!! سکوت رو شکستم و گفتم :
حتی شده بمیریم ولی راضیش میکنیم غمت نباشه داداشی لبخندی زد و به آیدا نگاه کرد که اونم سری به نشانه تایید تکان داد در سکوت چای نوشیدیم که در همین حین سر و صدایی توجهمون رو جلب کرد
دعوا بود!!!
سه نفر به یک نفر شده بودن رسماً داشتن اون یک نفر رو میکشتن آرش پاشو دارن میکشنش
رو به آرش گفتم :
هر سه بلند شدیم و به سمتشون رفتیم آرش باهاشون درگیر شد و من سعی کردم اون پسر جوون رو از زیر دست
و پاشون بکشم بیرون
مردمم جمع شدن و این خیلی به آرش کمک کرد چون اون سه نفر گذاشتن و رفتن
دستمال برداشتم و کنار لبشو و پیشانیشو پاک کردم فقط ناله میکرد
با آرش کمکش کردیم و تو ماشین گذاشتیمش
آیداهم وسایلا رو جمع کرد و اومد
به سمت بیمارستان حرکت کردیم
آرش باهاش عقب نشست و من راننده شدم و نهایت سرعت رو به کار
بردم تا زود تر برسونیمش به بیمارستان از تو آینه که نگاشون کردم انگار داشت کم کم بیهوش میشد
۱.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.