فیک shadow of death 🕸🐢پارت¹⁷
سوهون « دستور دادم افرادم یه لباس مناسب برای میهی و لونا بیارن...اونا رو مثل خواهر نداشته ام دوست داشتم و خیلی مهربون بودن...قبلا مکاپ ارتیست حرفه ای بودم و تصمیم گرفتم خودم مکاپ لونا و میهی رو انجام بدم...
لونا « کلی وسیله مکاپ اوردن و سوهون با حوصله همشون رو تست میکرد و روی صورت میهی امتحان میکرد...هر چی ادامه میداد هنرش بیشتر مشخص میشد و در آخر میهی اونقدر تغییر کرده بود و زیبا شده بود که از ذوق سوتی کشیدم و ایستاده تشویقش کردم
میهی « طبیعتا از نزدیک بودن یه مرد اونم توی اون فاصله همه مور مورشون میشه اما سوهون اونقدر با ما خوب بود که اونو مثل برادر خودمون میدونستیم...بعد از تموم کردن مکاپ من با دهنی باز به خودم توی اینه نگاه کردم و هنرش رو تحسین کردم....لونای جوگیر سوتی بلبلی کشید و کلی سوهون رو تشویق کرد و اونم مثل بازیگرا دستش رو روی سینه اش گذاشت و گفت
سوهون « متشکرم متشکرم...من متعلق به همتونم...لطف دارید
میهی « در حالی که سعی داشتم جلوی خنده امو بگیرم لونا رو هل دادم روی صندلی نشست و منتظر شدم کار اونم تموم بشه تا بریم برای پوشیدن...لباس...کل خدمه مشغول آشپزی بودن و همه مشغول بودن...ظاهرا مهمان مهمی داشتیم و خبری از ارباب پارک و تهیونگ و جیهوپ نبود...با تکون خوردن دستی جلوی صورتم به خودم اومدم و بلند شدم و همراه لونا و سوهون به طرف اتاقی که لباس ها توش بود حرکت کردم...
سوهون « عاشق دیوونه بازی های لونا و خل بازی های میهی شده بودم....حالا فهمیدم چرا جیمین و تهیونگ اینقدر دوستشون دارن.. زیبا و باوقار بودن و گاهی جدی و گاهی خنگ ....با رسیدنمون به اتاقی که لباس ها توش بود در رو باز کردم و به لونا و میهی اشاره کردم برن داخل
لونا « رفتار سوهون با خانوما....دقیقا کپی جنتلمن ها بود و کسی که زنش میشد خیلی خوشبخت بود...مگه میشه کسی اونو ببینه و جذبش نشه؟..اما من جیمین خودمو ترجیح میدادم و آرزو کردم یه زن خوب گیر سوهون بیاد و یه دوست جدید پیدا کنیم...لباس های توی اتاق محشر بود و سوهون با حالت متفکرانه ایستاد و به لباسا خیره شد....
سوهون « یه شومیز مشکی و یه دامن سوری نباتی و مشکی توجه ام رو جلب کرد با توجه به آرایش میهی این بهش میومد پس برش داشتم و دادمش دست میهی....چرخی زدم و یه یه پیرهن کرمی مدل دار توجه ام رو جلب کرد...این به لونا میومد پس اینم برداشتم و دادمش لونا....منتظر موندم تا لباس هاشون رو عوض کنن و بعد خودم برم آماده شم...چون امشب شخص خاصی مهمان ما بود قرار بود لونا و میهی از تعجب شاخ در بیارن و این نقشه جیمین بود...
راوی « لونا و میهی لباس هاشون رو عوض کردن همونطور که سوهون انتظار داشت بینهایت درخشان شده بودن....
استایل لونا و میهی...و چهره سوهون🐢🍭🗿
لونا « کلی وسیله مکاپ اوردن و سوهون با حوصله همشون رو تست میکرد و روی صورت میهی امتحان میکرد...هر چی ادامه میداد هنرش بیشتر مشخص میشد و در آخر میهی اونقدر تغییر کرده بود و زیبا شده بود که از ذوق سوتی کشیدم و ایستاده تشویقش کردم
میهی « طبیعتا از نزدیک بودن یه مرد اونم توی اون فاصله همه مور مورشون میشه اما سوهون اونقدر با ما خوب بود که اونو مثل برادر خودمون میدونستیم...بعد از تموم کردن مکاپ من با دهنی باز به خودم توی اینه نگاه کردم و هنرش رو تحسین کردم....لونای جوگیر سوتی بلبلی کشید و کلی سوهون رو تشویق کرد و اونم مثل بازیگرا دستش رو روی سینه اش گذاشت و گفت
سوهون « متشکرم متشکرم...من متعلق به همتونم...لطف دارید
میهی « در حالی که سعی داشتم جلوی خنده امو بگیرم لونا رو هل دادم روی صندلی نشست و منتظر شدم کار اونم تموم بشه تا بریم برای پوشیدن...لباس...کل خدمه مشغول آشپزی بودن و همه مشغول بودن...ظاهرا مهمان مهمی داشتیم و خبری از ارباب پارک و تهیونگ و جیهوپ نبود...با تکون خوردن دستی جلوی صورتم به خودم اومدم و بلند شدم و همراه لونا و سوهون به طرف اتاقی که لباس ها توش بود حرکت کردم...
سوهون « عاشق دیوونه بازی های لونا و خل بازی های میهی شده بودم....حالا فهمیدم چرا جیمین و تهیونگ اینقدر دوستشون دارن.. زیبا و باوقار بودن و گاهی جدی و گاهی خنگ ....با رسیدنمون به اتاقی که لباس ها توش بود در رو باز کردم و به لونا و میهی اشاره کردم برن داخل
لونا « رفتار سوهون با خانوما....دقیقا کپی جنتلمن ها بود و کسی که زنش میشد خیلی خوشبخت بود...مگه میشه کسی اونو ببینه و جذبش نشه؟..اما من جیمین خودمو ترجیح میدادم و آرزو کردم یه زن خوب گیر سوهون بیاد و یه دوست جدید پیدا کنیم...لباس های توی اتاق محشر بود و سوهون با حالت متفکرانه ایستاد و به لباسا خیره شد....
سوهون « یه شومیز مشکی و یه دامن سوری نباتی و مشکی توجه ام رو جلب کرد با توجه به آرایش میهی این بهش میومد پس برش داشتم و دادمش دست میهی....چرخی زدم و یه یه پیرهن کرمی مدل دار توجه ام رو جلب کرد...این به لونا میومد پس اینم برداشتم و دادمش لونا....منتظر موندم تا لباس هاشون رو عوض کنن و بعد خودم برم آماده شم...چون امشب شخص خاصی مهمان ما بود قرار بود لونا و میهی از تعجب شاخ در بیارن و این نقشه جیمین بود...
راوی « لونا و میهی لباس هاشون رو عوض کردن همونطور که سوهون انتظار داشت بینهایت درخشان شده بودن....
استایل لونا و میهی...و چهره سوهون🐢🍭🗿
۷۰.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.