رز سفید p13
_خب تو مگه منو یادت بود...
+.....
از پشت بغلم کردو یکی از پاهاشو انداخت روم...
_قهر نکن دیگه......
+........
_خب من الان که دوستت دارم.....
+مشکل من این نیست.....مشکلم اینه که موقع هایی که تو داشتی با اون دختر حال میکردی من کلا به فکر تو بودم(گریه)
_قربونت برم من.....ببخشید دیگه....الان که کل زندگیمو به پات میریزم.....
برگشتم و سرمو بردم تو گردنشو و گریه کردم...
داشت موهامووناز میکرد......
و دستشو پشت کمرم میکشید.....
+خیلی دلم برات تنگ شده بود.....
_قربون دلت برم من....خب دیگه.....بوس قبل خوابو بده که بخوابیم.....بوسش کردم و بیشتر رفتم تو بغلش......
(ویو جیمین)
من از همون بچگی...عاشق کارلا بودم...هم خیلی مهربون بود....هم اخلاقشو دوست داشتم....خیلییی هم خوشگل بود....منم خیلی هواشو داشتم.....هر لحظه که با جونگکوک میدیدمش دلم میشکست.....که چرا جونگکوکو که این همه با زنای دیگه بوده دوست داره...ولی من که خیلی عاشقشم دوست نداره.....(بمیرم🥲)
منم تصمیم گرفتم فردا صبح دوباره حسمو بهش بگم......
(صبح)
+چشمامو باز کردم.....یا خدا این چیه....دیدم جونگکوک بدون لباس خوابیده و دستشو پیچیده دور گردنم....
+دستتو بردار...خفه شدم....
_......
+کوککککک..
_همممم....
+داری خفم میکنی......
دستشو از دور گردنم برداشت و دوباره محکم تر کشید تو بغلش....
+آییی...
چیکار میکنی.....
_بزار بخوابممممم(خوابالو)
انقدر با اون موهاش کیوت و بامزه شده بود که دلم نیومد بیدارش کنم...
تصمیم گرفتم پاشم برم و بزارم این خرس تنبل بخوابه....
رفتم از اتاق بیرون...رفتم دستشویی صورتمو شستم و اومدم بیرون....
داشتم دوباره میرفتم سمت اتاق که جیمین جلومو گرفت...
÷صبح بخیر (مهربون)
+..سلام....(لبخند و خجالت)
÷میشه با هم صحبت کنیم...
+اوهوم....
÷بشین لطفا....
÷کارلا....به حرفای دیروزم فکر کردی......رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
دوست دارید به جیمین برسه یا کوک؟
+.....
از پشت بغلم کردو یکی از پاهاشو انداخت روم...
_قهر نکن دیگه......
+........
_خب من الان که دوستت دارم.....
+مشکل من این نیست.....مشکلم اینه که موقع هایی که تو داشتی با اون دختر حال میکردی من کلا به فکر تو بودم(گریه)
_قربونت برم من.....ببخشید دیگه....الان که کل زندگیمو به پات میریزم.....
برگشتم و سرمو بردم تو گردنشو و گریه کردم...
داشت موهامووناز میکرد......
و دستشو پشت کمرم میکشید.....
+خیلی دلم برات تنگ شده بود.....
_قربون دلت برم من....خب دیگه.....بوس قبل خوابو بده که بخوابیم.....بوسش کردم و بیشتر رفتم تو بغلش......
(ویو جیمین)
من از همون بچگی...عاشق کارلا بودم...هم خیلی مهربون بود....هم اخلاقشو دوست داشتم....خیلییی هم خوشگل بود....منم خیلی هواشو داشتم.....هر لحظه که با جونگکوک میدیدمش دلم میشکست.....که چرا جونگکوکو که این همه با زنای دیگه بوده دوست داره...ولی من که خیلی عاشقشم دوست نداره.....(بمیرم🥲)
منم تصمیم گرفتم فردا صبح دوباره حسمو بهش بگم......
(صبح)
+چشمامو باز کردم.....یا خدا این چیه....دیدم جونگکوک بدون لباس خوابیده و دستشو پیچیده دور گردنم....
+دستتو بردار...خفه شدم....
_......
+کوککککک..
_همممم....
+داری خفم میکنی......
دستشو از دور گردنم برداشت و دوباره محکم تر کشید تو بغلش....
+آییی...
چیکار میکنی.....
_بزار بخوابممممم(خوابالو)
انقدر با اون موهاش کیوت و بامزه شده بود که دلم نیومد بیدارش کنم...
تصمیم گرفتم پاشم برم و بزارم این خرس تنبل بخوابه....
رفتم از اتاق بیرون...رفتم دستشویی صورتمو شستم و اومدم بیرون....
داشتم دوباره میرفتم سمت اتاق که جیمین جلومو گرفت...
÷صبح بخیر (مهربون)
+..سلام....(لبخند و خجالت)
÷میشه با هم صحبت کنیم...
+اوهوم....
÷بشین لطفا....
÷کارلا....به حرفای دیروزم فکر کردی......رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
دوست دارید به جیمین برسه یا کوک؟
۲۷.۲k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.