fake kook
fake kook
part*³⁰
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: بله
تهیونگ: جونگکوک تو اینجا چیکار میکنی
کوک: چیزی شده اومدم پیش زنم
تهیونگ: این لباس بابات داد که بخوای سر قرار امروز بپوشی
ا.ت: به بابا بگو من نمیخوام برم
تهیونگ: اونم میگه چشم نرو حتما
ا.ت: خب چیکار کنم نمیشه که نرم
تهیونگ: برو چه اشکالی داره شاید مهربون باشه
ا.ت: دیوونه شدی
تهیونگ: دارم راست میگم
کوک: تهیونگ راست میگه برو چی میشه مگه
ا.ت: دارید مسخرم میکنید
کوک: مسخره چیه اگه نری خودم جات میرم
تهیونگ: 😂
ا.ت: من میرم
کوک: کجا؟
ا.ت: سرقرار
کوک: جلوی من داری میگی میرم سرقرار تهیونگ میبینی من باید الان چیکار کنم
تهیونگ: اجی خجالت بکش جلوی شوهرت پدر بچت میگی میخوام برم سرقرار یعنی جونگکوک من جای تو بودم یکی میزدم تو گوش ا.ت
ا.ت:بخدا شما دیوونه اید از اتاقم برید بیرون سریع دارید منم دیوونه میکنید
کوک: من نمیرم بیرون تهیونگ تو میری؟
تهیونگ: منم نمیرم
ا.ت: پس من میرم
کوک: اوکی برو ماهم کل اتاقتو زیر رو میکنیم
ا.ت: نه
کوک: مگه چی داری؟
ا.ت:هیچی وسایل شخصی
کوک:الان بین ما باید وسایل شخصی باشه
ا.ت: تهیونگ بره بهت میگم
تهیونگ: درسته من پسر عموتم ولی یک ماهه تو خونتون هستم و برادرتم
ا.ت: ببخشید
تهیونگ: من میرم
ا.ت: داداشی من معذرت خواهی کردم که
تهیونگ: نه بخاطر این نمیگم واقعا میخوام برم
ا.ت: اها
تهیونگ رفت
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³⁰
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: بله
تهیونگ: جونگکوک تو اینجا چیکار میکنی
کوک: چیزی شده اومدم پیش زنم
تهیونگ: این لباس بابات داد که بخوای سر قرار امروز بپوشی
ا.ت: به بابا بگو من نمیخوام برم
تهیونگ: اونم میگه چشم نرو حتما
ا.ت: خب چیکار کنم نمیشه که نرم
تهیونگ: برو چه اشکالی داره شاید مهربون باشه
ا.ت: دیوونه شدی
تهیونگ: دارم راست میگم
کوک: تهیونگ راست میگه برو چی میشه مگه
ا.ت: دارید مسخرم میکنید
کوک: مسخره چیه اگه نری خودم جات میرم
تهیونگ: 😂
ا.ت: من میرم
کوک: کجا؟
ا.ت: سرقرار
کوک: جلوی من داری میگی میرم سرقرار تهیونگ میبینی من باید الان چیکار کنم
تهیونگ: اجی خجالت بکش جلوی شوهرت پدر بچت میگی میخوام برم سرقرار یعنی جونگکوک من جای تو بودم یکی میزدم تو گوش ا.ت
ا.ت:بخدا شما دیوونه اید از اتاقم برید بیرون سریع دارید منم دیوونه میکنید
کوک: من نمیرم بیرون تهیونگ تو میری؟
تهیونگ: منم نمیرم
ا.ت: پس من میرم
کوک: اوکی برو ماهم کل اتاقتو زیر رو میکنیم
ا.ت: نه
کوک: مگه چی داری؟
ا.ت:هیچی وسایل شخصی
کوک:الان بین ما باید وسایل شخصی باشه
ا.ت: تهیونگ بره بهت میگم
تهیونگ: درسته من پسر عموتم ولی یک ماهه تو خونتون هستم و برادرتم
ا.ت: ببخشید
تهیونگ: من میرم
ا.ت: داداشی من معذرت خواهی کردم که
تهیونگ: نه بخاطر این نمیگم واقعا میخوام برم
ا.ت: اها
تهیونگ رفت
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۶.۹k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.