من قوی تر برگشتم پارت ۹
اما با صدای شلیک اولین گلوله این روز خوب به یک فاجعه تبدیل شد ...
لیسا ویو
داشتم با خودم در مورد اتفاق های امروز فکر میکردم و لبخند میزدم که یه دفعه با شنیدن صدای گلوله رومو به سمت صدا برگردوندم ، با دیدن اون چهره ی آشنا بدنم یخ زد و مغزم قفل کرده بود . اون ، اون جک بود همون عوضی که تموم این سال ها داشتم خودمو برای انقام ازش آماده میکردم . با شنیدن دومین شلیک به خودم اومدم و عمو جورج رو دیدم که جلوم غرق خون افتاد چون....چون خودشو سپر کرد تا تیر به من نخوره
همون لحظه بادیگارد ها و افرادمون اومدن و به اونها حمله کردن و باعث شدن که فعلا عقب نشینی کنن
لیسا : ع...عم...عمو جورج 😳😳🥺
رزی : عموووو نههه😳🥺😢
جنی : چی...چیشده عمو بلند شووو😳🥺🥺
جیسو : واییی عمو جورجججج 😳🥺
جورج : د..دخترا ، خوب گوش کنین... من کارم تمومه اما قبل از رفتنم ازتون یه درخواست دارم ... انتقاممو از جک بگیرید و همیشه با هم متحد و دوست باشید و از هم حمایت کنید ب...بهم قول بدین
جیسو ، رزی ، جنی ، لیسا : ق...قول میدیم 🥺🥺
جورج : حیف شد که نتونستم بیشتر باهاتون باشم خ...خدانگهدار ( او چشم هایش را برای همیشه بست و به دنیای ابدی سفر کرد )
جیسو : 🥺🥺😢😭
جنی : 🥺🥺😭😭
رزی : 🥺😭😭😭
لیسا : 🙂💔🖤 ( اون گریه نکرد ، حرفی نزد ، سکوت مطلق و تنها چیزی که شنیده شد صدای تیکه تیکه شدن قلبش بود چون کسی رو از دست داد که برای حکم پدر و مادر رو داشت اون دوباره سرپرستش رو از دست داد اما باید از این خاموشی ترسید که آرامش قبل از طوفانه ...)
************************************
خب بچه ها
برای پارت بعد ۵ تا لایک و سه نفر کامنت بدن 😁
ببینین چه کم توقعم 😕
لیسا ویو
داشتم با خودم در مورد اتفاق های امروز فکر میکردم و لبخند میزدم که یه دفعه با شنیدن صدای گلوله رومو به سمت صدا برگردوندم ، با دیدن اون چهره ی آشنا بدنم یخ زد و مغزم قفل کرده بود . اون ، اون جک بود همون عوضی که تموم این سال ها داشتم خودمو برای انقام ازش آماده میکردم . با شنیدن دومین شلیک به خودم اومدم و عمو جورج رو دیدم که جلوم غرق خون افتاد چون....چون خودشو سپر کرد تا تیر به من نخوره
همون لحظه بادیگارد ها و افرادمون اومدن و به اونها حمله کردن و باعث شدن که فعلا عقب نشینی کنن
لیسا : ع...عم...عمو جورج 😳😳🥺
رزی : عموووو نههه😳🥺😢
جنی : چی...چیشده عمو بلند شووو😳🥺🥺
جیسو : واییی عمو جورجججج 😳🥺
جورج : د..دخترا ، خوب گوش کنین... من کارم تمومه اما قبل از رفتنم ازتون یه درخواست دارم ... انتقاممو از جک بگیرید و همیشه با هم متحد و دوست باشید و از هم حمایت کنید ب...بهم قول بدین
جیسو ، رزی ، جنی ، لیسا : ق...قول میدیم 🥺🥺
جورج : حیف شد که نتونستم بیشتر باهاتون باشم خ...خدانگهدار ( او چشم هایش را برای همیشه بست و به دنیای ابدی سفر کرد )
جیسو : 🥺🥺😢😭
جنی : 🥺🥺😭😭
رزی : 🥺😭😭😭
لیسا : 🙂💔🖤 ( اون گریه نکرد ، حرفی نزد ، سکوت مطلق و تنها چیزی که شنیده شد صدای تیکه تیکه شدن قلبش بود چون کسی رو از دست داد که برای حکم پدر و مادر رو داشت اون دوباره سرپرستش رو از دست داد اما باید از این خاموشی ترسید که آرامش قبل از طوفانه ...)
************************************
خب بچه ها
برای پارت بعد ۵ تا لایک و سه نفر کامنت بدن 😁
ببینین چه کم توقعم 😕
۱۶.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.