فیک جونگکوک
پارت ⁴
جونگکوک:خوب بچه ها نظرتون چیه
نامجون:از نظر من این به نفع ماست چون مرده ات رو دست کم گرفته شاید اون فقط ۱۸ سالش باشه اما خودتم میدونی که از صد تا مرد ۳۰ ساله قوی تره
شوگا:منم با نامجون موافقم اما..ما نمیدونیم چالش چیه!
نامجون:دقیقا و همینه که ما رو درگیر میکنه
جونگکوک:توی قرارداد نوشته چالش رو هیچ کسی جز کاسپین نمیدونه
نامجون:از اول میدونستم یه کاسه ای زیر نیم کاسه ی این پسره است
شوگا:وایسید اگر کاسپین قبلا پیش ما بوده یعنیـ..
همشون به هم نگاه کردن با تعجب و گفتن:پس میدونه ا.ت چقدر قوی عه
جونگکوک:اما ا.ت هیچ وقت اون و ندید
شوگا:چون کاسپین جاسوس بود
رئیس کانادایی ها:شرمنده اما زمانتون تمومه
نامجون با دستش نشون داد که قبول کنه
شوگا هم نشون داد قبول نکنه
و این وسط فقط نظر جونگکوک میمونه
جونگکوک:من این شرایط رو قبول میکنم البته اگر واقعا همون چیزایی که توی قرارداد نوشته باشه،توی چالش قرار داده باشید
رئیس کانادایی ها:حتما خیالتون راحت
(زمان حال)
ویو کوک
سوار متر شدم و سریع رفتم میدونستم همش فیلمه اما نمیدونستم انقدر سخت لعنتی یعنی ات حالش خوبه امیدوارم فقط موفق بشه
(راستی همه ی پسرا درباره ی این ماجرا میدونستن و اگر یادتون باشه این قرار داد مخفیانه بود اگر اون موقعی که ا.ت داشت با تهیونگ حرف میزد اگر لو میداد همه چیز و ا.ت که برای چی میره و... چالش و میباختن و تهیونگ گفت که باهاش بیاد که ببینه ا.ت قبول میکنه یا نه اگر قبول کنه بازم می باختن یعنی تا الان همه چیز به نفع مافیای ماه خاموش اسم باند مافیایی جونگکوک ماه خاموش 👍🏻)
ویو ات
همون لحظه کاسپین چشمش به تبلت افتاد دیدم میخواد بره سمت بادیگارداش که با دستم سریع زدم تو گیج گاهش
کیلید و برداشتم و اون یکی دستم و باز کردم و تبلت و برداشتم و سریع دییدم سمت موترم بعد چند دقیقه فهمیدم که بادیگارداش دارن داد میزنن دنبال دختره برید..با کفش پاشنه بلند خیلی نمیتونستم سریع بدوعم پس درشون آوردم و شروع کردم دییدن میشه گفت پاهام زخمی شده اما به خاطر جونگکوک باید بدوعم به موتر رسیدم و سریع سوارش شدم و به سمت عمارت رفتم
(راستی بچه ها الان همه ی پسرا با کانادایی ها دارن ات و حونگکوک و میبینن و پسرا دارن داد میزننن که ات افرین و اینا بعد کانادایی ها دارن حرص میخورن زمانی که هم جونگکوک هم ات برسن به عمارتشون بازی تمومه و اونا بردن اما اگر نرسن بازی تمومه و فقط نیم ساعت زمان باقی مونده بود)
بریم پیش پسرا
تهیونگ:اون خواهر خودمهههههه...یسسسسس ات گاز بدعههههه(عمارت و گذاشته رو سرش)
جیهوپ:بروووووو برووووو اتتتتتت اون رفیق فاب خودمهههههه
جیمین:جونگکوککککک گاز بدهههه
نامجون:جونگکوک درباره ی زمان خبر داره اما ات نمیدونه باید زود برسه و گرنه کارمون تمومه
خماریییی
حمایت میخوامااا
پکی
جونگکوک:خوب بچه ها نظرتون چیه
نامجون:از نظر من این به نفع ماست چون مرده ات رو دست کم گرفته شاید اون فقط ۱۸ سالش باشه اما خودتم میدونی که از صد تا مرد ۳۰ ساله قوی تره
شوگا:منم با نامجون موافقم اما..ما نمیدونیم چالش چیه!
نامجون:دقیقا و همینه که ما رو درگیر میکنه
جونگکوک:توی قرارداد نوشته چالش رو هیچ کسی جز کاسپین نمیدونه
نامجون:از اول میدونستم یه کاسه ای زیر نیم کاسه ی این پسره است
شوگا:وایسید اگر کاسپین قبلا پیش ما بوده یعنیـ..
همشون به هم نگاه کردن با تعجب و گفتن:پس میدونه ا.ت چقدر قوی عه
جونگکوک:اما ا.ت هیچ وقت اون و ندید
شوگا:چون کاسپین جاسوس بود
رئیس کانادایی ها:شرمنده اما زمانتون تمومه
نامجون با دستش نشون داد که قبول کنه
شوگا هم نشون داد قبول نکنه
و این وسط فقط نظر جونگکوک میمونه
جونگکوک:من این شرایط رو قبول میکنم البته اگر واقعا همون چیزایی که توی قرارداد نوشته باشه،توی چالش قرار داده باشید
رئیس کانادایی ها:حتما خیالتون راحت
(زمان حال)
ویو کوک
سوار متر شدم و سریع رفتم میدونستم همش فیلمه اما نمیدونستم انقدر سخت لعنتی یعنی ات حالش خوبه امیدوارم فقط موفق بشه
(راستی همه ی پسرا درباره ی این ماجرا میدونستن و اگر یادتون باشه این قرار داد مخفیانه بود اگر اون موقعی که ا.ت داشت با تهیونگ حرف میزد اگر لو میداد همه چیز و ا.ت که برای چی میره و... چالش و میباختن و تهیونگ گفت که باهاش بیاد که ببینه ا.ت قبول میکنه یا نه اگر قبول کنه بازم می باختن یعنی تا الان همه چیز به نفع مافیای ماه خاموش اسم باند مافیایی جونگکوک ماه خاموش 👍🏻)
ویو ات
همون لحظه کاسپین چشمش به تبلت افتاد دیدم میخواد بره سمت بادیگارداش که با دستم سریع زدم تو گیج گاهش
کیلید و برداشتم و اون یکی دستم و باز کردم و تبلت و برداشتم و سریع دییدم سمت موترم بعد چند دقیقه فهمیدم که بادیگارداش دارن داد میزنن دنبال دختره برید..با کفش پاشنه بلند خیلی نمیتونستم سریع بدوعم پس درشون آوردم و شروع کردم دییدن میشه گفت پاهام زخمی شده اما به خاطر جونگکوک باید بدوعم به موتر رسیدم و سریع سوارش شدم و به سمت عمارت رفتم
(راستی بچه ها الان همه ی پسرا با کانادایی ها دارن ات و حونگکوک و میبینن و پسرا دارن داد میزننن که ات افرین و اینا بعد کانادایی ها دارن حرص میخورن زمانی که هم جونگکوک هم ات برسن به عمارتشون بازی تمومه و اونا بردن اما اگر نرسن بازی تمومه و فقط نیم ساعت زمان باقی مونده بود)
بریم پیش پسرا
تهیونگ:اون خواهر خودمهههههه...یسسسسس ات گاز بدعههههه(عمارت و گذاشته رو سرش)
جیهوپ:بروووووو برووووو اتتتتتت اون رفیق فاب خودمهههههه
جیمین:جونگکوککککک گاز بدهههه
نامجون:جونگکوک درباره ی زمان خبر داره اما ات نمیدونه باید زود برسه و گرنه کارمون تمومه
خماریییی
حمایت میخوامااا
پکی
۲۸.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.