وقتی عضو نهم بودی و عاشق هیونجین میشی اما ...p2
وقتی عضو نهم بودی و عاشق هیونجین میشی اما ...p2
#درخواستی #هیونجین #تکپارتی
با شنیدن صدای اوپات مجبور شدی دست از نگاه کردن به اون چهره برداری و با حرص به سمتش رفتی
چیزی نگفتی و کنارش وایستادی
چان؛ خب..بریم؟
همه اعضا باهم گفتن: اره بریممممم!
قرار بود دو شب به روستا برین و زندگی در روستارو هم تجربع کنید اما اینبار بدون فیلم برداری یجوری شبیه به مسافرت!
راننده ها چان و چانگبین بود
دو ماشین بودین هیونجین،لینو،سونگمین و تو تو ماشین چان بودین و فلیکس ،جونگین و جیسونگ هم تو ماشین چانگبین
کل راه فقط داشتین کنسرت توی ماشین اجرا میکردین!
اما فقط یک نفر حواسش به محتوا نبود ان شخص تو بودی!
همش و همش به هیونجینی که جلوت نشسته بود از پنجره میتونستی به چهرش نگاه کنی انعکاسش روی پنجره دیده میشود و همین باعث شدع بود که غرق چهرش بشی!!
"روستا"
بعد از ۴ ساعت بلخره رسیدین همتون یجا نشسته بودین دنبال هیونجین بودی که دیدی رفته قلم و بوم بیاره همراه با رنگ
از روی سنگ مشکی بلند شدی و به سمتش رفتی لبخندی زدی و گفتی
=کمک میخوای؟
با شنیدن صدات زود به پشتش نگاه کرد با دیدنت متقابل لبخند زد
÷ ممنون میشم
= .. چیکار کنم
رنگایی که نیاز داشت را همراه با قلم برداشت و دستتو گرفت وقتی دستتو گرفت داشتی از ذوق میمردی؟ قلبت پروانه ای شده بود و همین باعث میشود سکته کنی سعی کردی مسخره بازی درنیاری
رنگارو داد بهت و با جدیت گفت
÷ خوب مواظبشون باش میدونی که صدمه ببینن کارم باهات تموم نمیشه خانم لی
خنده ای کردی
=نگران نباش اسیبی نمیرسه
دستشو توی موهای مشکی رنگت فرو برد و یکمی بهمشون زد
÷افرین گربه کوچولو
این یه لقب جدید بود؟ اونم از طرف هیونجین؟ حسی که داشتی قابل توصیف نبود! اما دوست نداشتی این حس از بین بره!
هیچوقتِ هیچوقت!!
دوتاتون وسایلارو داشتین میاوردین که هیون وایستاد
÷همینجا خوبه
=باشه
خم شدی و،وسایلو روی زمین گذاشتی
÷..میتونی مدلم بشی؟
حرف زدن کلا یاددت رفت و لکنت گرفتی
=م..م..من؟
خنده ای کرد
÷اره کیوتچه
وقتی خندید برای هزارم قلبت وایستاد!!
این پسر یک فرشتس یا یک اثار هنری!؟
=.. با..شه
÷تنکیو
روی سنگ بزرگ نشستی پشتت از درخت های بزرگ و با برگ های بزرگ بود صدای پرنده ها،اب چشمه باعث ارامشتون میشود
فقط تو و هیونجین بودین تو اون جنگل!
زیاد جنگل با روستا فاصله نداشت برای همین خیالتون راحت بود
مچت را مشت کردی و زیر چونت گذاشتی بازوت رو هم روی زانوت و یک مدل خیلی خوبی به وجود اوردی
بعد از کلی تایم بلخره نقاشی تموم شد!
÷بیا نگاهش کن
از جات پاشدی و به بدنت کش و قورسی دادی و به سمت بوم نقاشی رفتی با دیدن چهره خودت و منظره زیبا چشمات برق زد
#درخواستی #هیونجین #تکپارتی
با شنیدن صدای اوپات مجبور شدی دست از نگاه کردن به اون چهره برداری و با حرص به سمتش رفتی
چیزی نگفتی و کنارش وایستادی
چان؛ خب..بریم؟
همه اعضا باهم گفتن: اره بریممممم!
قرار بود دو شب به روستا برین و زندگی در روستارو هم تجربع کنید اما اینبار بدون فیلم برداری یجوری شبیه به مسافرت!
راننده ها چان و چانگبین بود
دو ماشین بودین هیونجین،لینو،سونگمین و تو تو ماشین چان بودین و فلیکس ،جونگین و جیسونگ هم تو ماشین چانگبین
کل راه فقط داشتین کنسرت توی ماشین اجرا میکردین!
اما فقط یک نفر حواسش به محتوا نبود ان شخص تو بودی!
همش و همش به هیونجینی که جلوت نشسته بود از پنجره میتونستی به چهرش نگاه کنی انعکاسش روی پنجره دیده میشود و همین باعث شدع بود که غرق چهرش بشی!!
"روستا"
بعد از ۴ ساعت بلخره رسیدین همتون یجا نشسته بودین دنبال هیونجین بودی که دیدی رفته قلم و بوم بیاره همراه با رنگ
از روی سنگ مشکی بلند شدی و به سمتش رفتی لبخندی زدی و گفتی
=کمک میخوای؟
با شنیدن صدات زود به پشتش نگاه کرد با دیدنت متقابل لبخند زد
÷ ممنون میشم
= .. چیکار کنم
رنگایی که نیاز داشت را همراه با قلم برداشت و دستتو گرفت وقتی دستتو گرفت داشتی از ذوق میمردی؟ قلبت پروانه ای شده بود و همین باعث میشود سکته کنی سعی کردی مسخره بازی درنیاری
رنگارو داد بهت و با جدیت گفت
÷ خوب مواظبشون باش میدونی که صدمه ببینن کارم باهات تموم نمیشه خانم لی
خنده ای کردی
=نگران نباش اسیبی نمیرسه
دستشو توی موهای مشکی رنگت فرو برد و یکمی بهمشون زد
÷افرین گربه کوچولو
این یه لقب جدید بود؟ اونم از طرف هیونجین؟ حسی که داشتی قابل توصیف نبود! اما دوست نداشتی این حس از بین بره!
هیچوقتِ هیچوقت!!
دوتاتون وسایلارو داشتین میاوردین که هیون وایستاد
÷همینجا خوبه
=باشه
خم شدی و،وسایلو روی زمین گذاشتی
÷..میتونی مدلم بشی؟
حرف زدن کلا یاددت رفت و لکنت گرفتی
=م..م..من؟
خنده ای کرد
÷اره کیوتچه
وقتی خندید برای هزارم قلبت وایستاد!!
این پسر یک فرشتس یا یک اثار هنری!؟
=.. با..شه
÷تنکیو
روی سنگ بزرگ نشستی پشتت از درخت های بزرگ و با برگ های بزرگ بود صدای پرنده ها،اب چشمه باعث ارامشتون میشود
فقط تو و هیونجین بودین تو اون جنگل!
زیاد جنگل با روستا فاصله نداشت برای همین خیالتون راحت بود
مچت را مشت کردی و زیر چونت گذاشتی بازوت رو هم روی زانوت و یک مدل خیلی خوبی به وجود اوردی
بعد از کلی تایم بلخره نقاشی تموم شد!
÷بیا نگاهش کن
از جات پاشدی و به بدنت کش و قورسی دادی و به سمت بوم نقاشی رفتی با دیدن چهره خودت و منظره زیبا چشمات برق زد
۱۹.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.