(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.9
ا.ت*ویو
دوست پسرم زنگ زد یعنی جونگهیون
جونگهیون یک مافیو هست و خیلی خیلی پولداره هیچکس.
نباید یفهمه که اون مافیا هستش.
(بچها توی مکالمه ج یعنی جونگهیون)
ج:سلام عشقم
ا.ت:سلام عشقم
ج:خوبی کجایی خیلی وقته ندیدمت دلم واست تنگ شده
ا.ت:خوبم توی عمارت اولین روز کاریم هست،منم خیلی دلم واست تنگه
ج:جلوی در میبینمت جلوی در عمارت
ا.ت:واقعا وایسا یعنی الان جلوی عمارتی
ج:اره منتظرم عشقم بیا
ا.ت:باشه اومدم عشقم
سریع اماده شدم و ارایش کردم و لباسای شیک پوشیدم.
و رفتم از خانوم ارباب اجازه گرفتم.
ا.ت:من باید برم بیرون خانوم ارباب
م ته:باکی
ا.ت:با دوست پسرم جونگهیون
م ته:تو دوست پسر داری
ا.ت:بله مگه غیر قانونی
م ته:نه برو
یهو ارباب کیم از طبقه بالا اومد.
گفت
ته:ا.ت کجا داری میری برسونمت
ا.ت:نه دوست پسرم اومده دنبالم
ته*ویو
وقتی گفت دوست پسرم اومده قلبم یجوری شکست.
من حتی به این دختری که فکر میکنم بخواد واسه من بشه.
هم نمیتونم داشته باشم این و که تو تنهایی بهت ثابت بشه.
کیم تهیونگ
رفتم توی اتاقم بدون اینکه حرفی بزنم.
م ته*ویو
نمیدونستم این دختره دوست پسر داره.
حتی فکرشم نمیکردم البته خب خیلی خوشگله.
طرفدار هاش حتما خیلی زیاده.
رفتش ا.ت،مهم نیست خلاصه این و تهیونگ و به عقد هم.
در میارم اشکال نداره.
ا.ت*ویو
رفتم تو ماشین.
هم و بغل کردیم من و جونگهیون.
دوست پسرم زنگ زد یعنی جونگهیون
جونگهیون یک مافیو هست و خیلی خیلی پولداره هیچکس.
نباید یفهمه که اون مافیا هستش.
(بچها توی مکالمه ج یعنی جونگهیون)
ج:سلام عشقم
ا.ت:سلام عشقم
ج:خوبی کجایی خیلی وقته ندیدمت دلم واست تنگ شده
ا.ت:خوبم توی عمارت اولین روز کاریم هست،منم خیلی دلم واست تنگه
ج:جلوی در میبینمت جلوی در عمارت
ا.ت:واقعا وایسا یعنی الان جلوی عمارتی
ج:اره منتظرم عشقم بیا
ا.ت:باشه اومدم عشقم
سریع اماده شدم و ارایش کردم و لباسای شیک پوشیدم.
و رفتم از خانوم ارباب اجازه گرفتم.
ا.ت:من باید برم بیرون خانوم ارباب
م ته:باکی
ا.ت:با دوست پسرم جونگهیون
م ته:تو دوست پسر داری
ا.ت:بله مگه غیر قانونی
م ته:نه برو
یهو ارباب کیم از طبقه بالا اومد.
گفت
ته:ا.ت کجا داری میری برسونمت
ا.ت:نه دوست پسرم اومده دنبالم
ته*ویو
وقتی گفت دوست پسرم اومده قلبم یجوری شکست.
من حتی به این دختری که فکر میکنم بخواد واسه من بشه.
هم نمیتونم داشته باشم این و که تو تنهایی بهت ثابت بشه.
کیم تهیونگ
رفتم توی اتاقم بدون اینکه حرفی بزنم.
م ته*ویو
نمیدونستم این دختره دوست پسر داره.
حتی فکرشم نمیکردم البته خب خیلی خوشگله.
طرفدار هاش حتما خیلی زیاده.
رفتش ا.ت،مهم نیست خلاصه این و تهیونگ و به عقد هم.
در میارم اشکال نداره.
ا.ت*ویو
رفتم تو ماشین.
هم و بغل کردیم من و جونگهیون.
۱۰.۴k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.