میتونم عاشقت بشم پارت ۷
صدای آشنایی رو میشنیدم که با یکی حرف میزد
با کسی که دیدم چند لحظه زمان از دستم در رفت چند لحظه به چشمای تیله ایش زل زدم تا که هیونجین اومد کنارم
@هی ا.ت زود باش دیه سلام آقا ببخشید چیزی لازم داشتین؟
به هیونجین جوابی نداد و مِنو و خودکار رو از دستم گرفت به غذایی که لازم داشت تیک زدو منو رو داد به هیونجین،هیونجین دستمو گرفت و برد تو آشپزخانه و با اعصبانیت بهم نگاه میکرد
یونا:چیشده؟
@خانمی گل کاشته
ریو:چیشده مگه؟
@جلوی یه آقا انقدر بهش نگاه کرد که کم مونده بود سوراخش کنه همون موقع رئیس چو داشت میومد به مشتری ها سر بزنه خوب شد رسیدم وگرنه این دفعه اخراج شده بودی دختره خل
از جام بلند شدم
+هییییی مواظب حرف زدنت باش
@هه اگه نشم چیکارم میکنی؟بازم میزنی؟
+تو خودت خلی فهمیدی؟
@تو از من خل تری
@*****
+*****
ریو:آییییی عیبه بچه ها
بعد دوتایی به جون هم افتاده بودیم و اون موهامو میکشید منم موهای قرمزِ بلندش رو میکشیدم که به زور ریو جلوی هیو رو گرفت و یونی هم جلوی منو گرفت
+من از تو چند ماه بزرگم
@هه میگم خنگی باور کن دیه
+بیشوووور
خواستم دوباره به طرفش حمله کنم که این دفعه رئیس چو جلومون رو گرفت...
درحالی که داشت جلومون راه میرفت و با تاس توی دستش ور میرفت اعصابمو بِهَم میزد
رئیس چو:چرا نمیخواین آدم بشین؟
+رئیس من فقط...
چو:ساکت....چیزی نمیخوام بشنوم الانم میرین سالن و بکوب تمیز میکنین
@اما رئیس نمیشه آخر شب تمیز کنیم؟
چو:خیررر برین
+اما..
چو:سریععععععع
با دادش زودی از اونجا دراومدیم و با سطل آب و طی رفتیم داخل سالن که همه نگاه های مشتری ها نصفشون با خنده و نصفشون با تعجب به ما بود
نگاهشو رو خودم حس میکردم که صدام زد
&خانم مین میشه یه لحظه تشریف بیارین
با کلافگی به سمتش رفتم
+بفرمایین
&من بازم غذا میخوام
+کوفتت بشه(زیر لب)
&بله؟
+گفتم چشم
&ممنونم...خانم مین
لبخند زورکی زدم و ازش دور شدم و به سمت ریو تو آشپزخانه رفتم و غذا رو سفارش دادم تا آماده شد به سمتش رفتم و رو میز گذاشتم
&ممنونم
+اینو خوردی دیگه میری
&عااااا آدم با مشتری اینطوری صحبت میکنن؟
+تو یه مشتری نیستی گفتم که تو یه آدم کثیفی
@ا.تتتتتتت...بدوووودو بیا اینجا
+دیگه اینجاها نبینمت
با کسی که دیدم چند لحظه زمان از دستم در رفت چند لحظه به چشمای تیله ایش زل زدم تا که هیونجین اومد کنارم
@هی ا.ت زود باش دیه سلام آقا ببخشید چیزی لازم داشتین؟
به هیونجین جوابی نداد و مِنو و خودکار رو از دستم گرفت به غذایی که لازم داشت تیک زدو منو رو داد به هیونجین،هیونجین دستمو گرفت و برد تو آشپزخانه و با اعصبانیت بهم نگاه میکرد
یونا:چیشده؟
@خانمی گل کاشته
ریو:چیشده مگه؟
@جلوی یه آقا انقدر بهش نگاه کرد که کم مونده بود سوراخش کنه همون موقع رئیس چو داشت میومد به مشتری ها سر بزنه خوب شد رسیدم وگرنه این دفعه اخراج شده بودی دختره خل
از جام بلند شدم
+هییییی مواظب حرف زدنت باش
@هه اگه نشم چیکارم میکنی؟بازم میزنی؟
+تو خودت خلی فهمیدی؟
@تو از من خل تری
@*****
+*****
ریو:آییییی عیبه بچه ها
بعد دوتایی به جون هم افتاده بودیم و اون موهامو میکشید منم موهای قرمزِ بلندش رو میکشیدم که به زور ریو جلوی هیو رو گرفت و یونی هم جلوی منو گرفت
+من از تو چند ماه بزرگم
@هه میگم خنگی باور کن دیه
+بیشوووور
خواستم دوباره به طرفش حمله کنم که این دفعه رئیس چو جلومون رو گرفت...
درحالی که داشت جلومون راه میرفت و با تاس توی دستش ور میرفت اعصابمو بِهَم میزد
رئیس چو:چرا نمیخواین آدم بشین؟
+رئیس من فقط...
چو:ساکت....چیزی نمیخوام بشنوم الانم میرین سالن و بکوب تمیز میکنین
@اما رئیس نمیشه آخر شب تمیز کنیم؟
چو:خیررر برین
+اما..
چو:سریععععععع
با دادش زودی از اونجا دراومدیم و با سطل آب و طی رفتیم داخل سالن که همه نگاه های مشتری ها نصفشون با خنده و نصفشون با تعجب به ما بود
نگاهشو رو خودم حس میکردم که صدام زد
&خانم مین میشه یه لحظه تشریف بیارین
با کلافگی به سمتش رفتم
+بفرمایین
&من بازم غذا میخوام
+کوفتت بشه(زیر لب)
&بله؟
+گفتم چشم
&ممنونم...خانم مین
لبخند زورکی زدم و ازش دور شدم و به سمت ریو تو آشپزخانه رفتم و غذا رو سفارش دادم تا آماده شد به سمتش رفتم و رو میز گذاشتم
&ممنونم
+اینو خوردی دیگه میری
&عااااا آدم با مشتری اینطوری صحبت میکنن؟
+تو یه مشتری نیستی گفتم که تو یه آدم کثیفی
@ا.تتتتتتت...بدوووودو بیا اینجا
+دیگه اینجاها نبینمت
۲۶.۷k
۲۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.