(وقتی با قمار خریدتت 😈)پارت=6
(وقتی با قمار خریدتت 😈)پارت=6
.
نویسنده=پارک کیون دو
ادمین=نداریم
.
.
.
.
.
.
*ویو ا.ت*
در خواب ناز بودم که دیدم یکی اومد تو دیدم اربابِ همون جونکوکِ پاشودم وایستادم بعد تعظیم کردم بد مثل این بچه های کوچی چشامو می مالیدم ....
*ویو کوک*
رفتم دمه اتاقش در زدم جواب نداد بخاطر همین رفتن داخل دیدم خواب یهو پاشد وایساده داره مثل بچه ها چشاشو میماله 🤍🥺اخی ایخدا چه بامزه شد ها چی من چمشده اصلا بامزه نیست ایش....🙄😒🙄
-بیدارشدی؟
+نه خوابم منم روحشم امری داری (😑)
-عه واقعا (جدی و ترسناک)
(ویوا.ت)
خیلی جدی گفت کمی ترسدیم بخاطر همین گفتم
ا.ت: ببخشید (ترسیده)
جونکوک:(پوزخند گلوی زد)خوبه.... خیلی زور میترسی؟نه
ا.ت:__________سکوت(سرش پاینه)
(علامت سکوت _________)
جونکوک :با تو ـَم(داد)جواب بده دلت میخواد بمیری (خشمگین)
پس قانونُ زیر پامیزاری اره
دادش خیلی بد بود خیلی ترسیده بودم بخاطر همین گفتم
ا.ت:ببب....خخ..شی...شید...(جمله: ببخشید)(با نکلت و کمی گریه)
جونکوک:خوب واسا فکر کنم.......باشه این دفرو میبخشم اما دعفه بد اگه با من شوخی کنی تنبی بدی در انتظارت بیب (بم و جدی ترسناک یو حا حا حا حا 🤧😔)
راوی: چیه ها فکر کردی جونگوک میخواد اتو شکجه کنه حیحی فکر کردی عزیز نه عزیز نه شکجه نمی کونه 🤧🤝🥺✨ من ادم مهلبونیم (مهربونیم)
ادامه کوک :حالا بیا این لباسو از این به بد خدمتکار این خونی فکر نکن اومدی سیزده بدر (پوزخند 🤧)من رفتم لباسو پوشیدی بیا تا قوانین رو بگم (قوانین جدید نیست برای یاداوری میخواد دوباره بگه حالا میفهمید)
کوک رفتش
(ویو ا.ت)
ارباب یا همون کوک یه لباس دادکه برا خدمتکاراست خیلی باز بود از رونم یکم بالا تر، ترهِ گربه بود سیاهو سفید خوش گل بود اما باز 😔🙂عیب نداره مهم نیست میعرظه (ارزش داره)
(ویو کوک)
ن✨____________________✨ن
اسلاید2:لباس ا.ت
راوی:: ببخشید دیر به دیر میزارم یکم کار دارم بخاطر همینه حی
شرط پارت 7
لایک::25
کامنت::50
کامنت چرت نزارین لطفاً نظراتو نو بگین و بگین دوست داریم پارت بد چه شکلی باشه و این که یا شب یا فردا پارت بعدی رو میزارم هتا اگه شرطا نرسا اما شماهم همایت کنید و بازم ببخشید و این که آموجی خالیی نزارین.........😊❤️💜🤍✨🐤(بازم ببخشید)
.
نویسنده=پارک کیون دو
ادمین=نداریم
.
.
.
.
.
.
*ویو ا.ت*
در خواب ناز بودم که دیدم یکی اومد تو دیدم اربابِ همون جونکوکِ پاشودم وایستادم بعد تعظیم کردم بد مثل این بچه های کوچی چشامو می مالیدم ....
*ویو کوک*
رفتم دمه اتاقش در زدم جواب نداد بخاطر همین رفتن داخل دیدم خواب یهو پاشد وایساده داره مثل بچه ها چشاشو میماله 🤍🥺اخی ایخدا چه بامزه شد ها چی من چمشده اصلا بامزه نیست ایش....🙄😒🙄
-بیدارشدی؟
+نه خوابم منم روحشم امری داری (😑)
-عه واقعا (جدی و ترسناک)
(ویوا.ت)
خیلی جدی گفت کمی ترسدیم بخاطر همین گفتم
ا.ت: ببخشید (ترسیده)
جونکوک:(پوزخند گلوی زد)خوبه.... خیلی زور میترسی؟نه
ا.ت:__________سکوت(سرش پاینه)
(علامت سکوت _________)
جونکوک :با تو ـَم(داد)جواب بده دلت میخواد بمیری (خشمگین)
پس قانونُ زیر پامیزاری اره
دادش خیلی بد بود خیلی ترسیده بودم بخاطر همین گفتم
ا.ت:ببب....خخ..شی...شید...(جمله: ببخشید)(با نکلت و کمی گریه)
جونکوک:خوب واسا فکر کنم.......باشه این دفرو میبخشم اما دعفه بد اگه با من شوخی کنی تنبی بدی در انتظارت بیب (بم و جدی ترسناک یو حا حا حا حا 🤧😔)
راوی: چیه ها فکر کردی جونگوک میخواد اتو شکجه کنه حیحی فکر کردی عزیز نه عزیز نه شکجه نمی کونه 🤧🤝🥺✨ من ادم مهلبونیم (مهربونیم)
ادامه کوک :حالا بیا این لباسو از این به بد خدمتکار این خونی فکر نکن اومدی سیزده بدر (پوزخند 🤧)من رفتم لباسو پوشیدی بیا تا قوانین رو بگم (قوانین جدید نیست برای یاداوری میخواد دوباره بگه حالا میفهمید)
کوک رفتش
(ویو ا.ت)
ارباب یا همون کوک یه لباس دادکه برا خدمتکاراست خیلی باز بود از رونم یکم بالا تر، ترهِ گربه بود سیاهو سفید خوش گل بود اما باز 😔🙂عیب نداره مهم نیست میعرظه (ارزش داره)
(ویو کوک)
ن✨____________________✨ن
اسلاید2:لباس ا.ت
راوی:: ببخشید دیر به دیر میزارم یکم کار دارم بخاطر همینه حی
شرط پارت 7
لایک::25
کامنت::50
کامنت چرت نزارین لطفاً نظراتو نو بگین و بگین دوست داریم پارت بد چه شکلی باشه و این که یا شب یا فردا پارت بعدی رو میزارم هتا اگه شرطا نرسا اما شماهم همایت کنید و بازم ببخشید و این که آموجی خالیی نزارین.........😊❤️💜🤍✨🐤(بازم ببخشید)
۱۲.۶k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.