...EP.5 JUST LET ME ADORE YOU
پارت.۵_فقط بگذار تو را بپرستم...
یون خابش چون سنگین نبود بغل کوک بیدار شد و با چشمای بسته گف: هیونگ کجا میبریم؟
(در همین حین کوک وارد اسانسور شد)
-نکنه خواب دیدی ک پسر شدی؟
+نه خاب دیدم ک اگ بهت بگم اوپا یه طوری میشم
-چه طوری میشی؟
+حالا یه طوری دیگ به تو چه شلغم؟...
-ش..شلغم؟ (با خنده)
+چیزی نیست ترکیبی خواب رو با الکل زدم(خنده)
-اون ک معلومه(خنده)
کوک از اسانسور خارج شد و یون رو گذاشت زمین و وارد اتاقشون شدن ولی اگ اسمشو اتاق یه هتل میزاشتیم از عظمتش 99 درصد کم میشد درواقع از عمارت کوک و یون هیچ فرقی نداشت و تنها فرقش هتل اپارتمانی بودنش بود...
-خب برو یدونه دفترچه بیار با خودکار
+چی؟ برای چی؟
-چ زود یادت رفت مگ بخاطر ثبت نامت تو کلارانتیا قرار نبود قوانینی رو مطرح کنیم؟
+اهااااا ولی حالا عجلش برا چیه؟
-فق ب حرفم گوش کن و انقد غر نزن
+ایشش رو مخ شدیا از فهمیدن اون قضیه ب بعد الان نصف شبه و من خابم میاد چطوره بمونه فردا؟
از نگاه کوک یون فهمید چ خبره و زود رف دفترچه و خودکار اورد و کوک گرف ازش و رف ب سمت اتاق کار هتل و یون هم دنبالش افتاد کوک نشست رو صندلی پشت میزش و به یون اشاره کرد ک بیاد رو پاش بشینه، یون قبلا زیاد این کار رو میکرد ولی این دفعه با این فرق بود ک میدونست اون کسی ک قراره رو پاهاش بشینه برادرش نیست برای همین معذبش میکرد این قضیه.. ولی بعد چن ثانیه سرشو چپ و راست کرد و رفت رو پاهای کوک نشست
-ببین همونطور ک خودت میدونی قرار نیست از این قضیه ک خواهرم نیستی چشم پوشی کنم برای همین توصیه میکنم بجای خواهر مثل زنم باشی!
(کوک این حرفشو با جدیت تمام زد و یون چن لحظع تو شوک بود..)
+م..منظورتو نمیفهمم..
-ساده ست، پیش بقیه خواهرمی و تنها بودنی زنم..
+ منظورت از زن چیه؟
-اینم ساده ست، منظورم اینع ک بیا وارد رابطه شیم من خیلی وقته بهت حس دارم
+شوخی میکنی دیگه نه؟
-شبیه کساییم ک شوخی میکنن؟
+خب..نه
-پس اگ موافقی ک مجبوری موافقت کنی مشکلی نیست
+...
-برای اینکه تمام عیار حواسم بهت باشع باید قوانینی هم مطرح کنم برات و اگ قانون شکنی کردی باید بهم بگی، نگی و خودم متوجه بشم بد برات تموم میشه..اره
+خب تا الان ک با قانونایی ک تا الان بود ب خوبی پیش اومدم قرار ک نیست از همینا سخت ترش هم باشه؟
-خب بسته ب شرایط
+خب پس شروع کن بگو
-اوکی اولین قانون دروغ نگفتنت بهمه خوب میدونم ب وقتش چقدر دروغ میتونی بگی و خوب متوجه دروغات میشدم فق روت نمیاوردم هر چقدر هم دروغ گوی خوبی باشی بازم نمیتونی چیزی ازم مخفی کنی و اگ بفهمم دروغ گفتی بازم بد برات تموم میشه!
+وااااو ینی این همههه مدت ازم پنهون کردی ک دروغامو میفهمیدیییی؟ افرین بهت جدی باریکلاااا
(کوک با خودکاری ک دستش بود اروم زد ب سر یون)
-بجای اینکه من از دستت عصبی باشم تو عصبی ای کیووووت؟(خنده)
+هووووف خب قبول این یکی
-اوکی پس مینویسمش خب دومی اینکه هر حسی نسبت ب هر مسائلی داشتی باید بهم بگی و باید از همه چی باخبر باشم اوکی؟
+خب این یکی رو ک نمیگفتی هم انجام میدادم اوکی بنویسش
-خب سومی هم اینکه همیشه به حرفم مثل همیشه گوش میدی و بهم احترام میزاری و اگ قانونی رو شکستی باید بهم خبر بدی اوکی؟
(یون چن لحظه سکوت کرد و لبشو از داخل گاز گرف هرچی نباشه این انتظار خیلی بالایی بود از ملکه تظاهر و پنهان کاری ک اگ قانونی رو شکست اونو ب کوک بگه..)
+خ...خب..اینم قبول بنویسش
-اوکی چهارمی اینه ک حاضر جوابی و پررویی و فوش مثل قبلنا ممنوعه و البته چشات رو هم واسم نمیچرخونی و بهونه گیری و بداخلاقی هم نداریم ک من عصبی شم
+یاااا اگ اینا عصبیت میکردن چرا اون موقع عصبی نمیشدی؟
-از کجا میدونی نمیشدم؟ کاری ب کارت نداشتن ب این معنی نیست ک عصبی نمیشم..اره..
+اوکی اوکی اوکیییی اینم قبول بنویسش
-خب پنجمی ک خیلییییی مهمه ک چن بار سر همین کارت مچتو گرفتم.. خودتو لمس نمیکنی
+لمس؟ خ..خب منظورت همون چیزه دیگ نه؟
-بله لیتل وان منظورم همون چیزه
+ولی خبببب اگ یهو نیاز پیدا کنم چییی؟
-اون موقع خودم اینجام تا نیازتو برطرف کنم
+ولی خب اگ پیشم نبودی چی؟
-همین الان مثلا گفتم بهونه گیری ممنوع هاااا هیچ اینکه برای همچین چیزی انقد بحث کنی اصلا خوب نیستااا
+اوکی قبول..بنویسش
-افرین بچه، خب ششمی همونطور ک از بچگی بهت هشدار دادم مواظب لباس پوشیدنت باید باشی و تمام علاقت فق باید ب خودم باشه نه کس دیگه ای همونطور ک خودم تمام علایقم مال خودته و همچنین به بدنت هم صدق میکنه بچه
+یااااا حتی قرار هم هنوز نزاشتیم چیجوری اطمینان داری ک همه علاقم فق برا خودت باشه؟
-همه چی به وقتش..اره..(برا پارت بعد شرط بالای 20 تا لایکه..اره)
یون خابش چون سنگین نبود بغل کوک بیدار شد و با چشمای بسته گف: هیونگ کجا میبریم؟
(در همین حین کوک وارد اسانسور شد)
-نکنه خواب دیدی ک پسر شدی؟
+نه خاب دیدم ک اگ بهت بگم اوپا یه طوری میشم
-چه طوری میشی؟
+حالا یه طوری دیگ به تو چه شلغم؟...
-ش..شلغم؟ (با خنده)
+چیزی نیست ترکیبی خواب رو با الکل زدم(خنده)
-اون ک معلومه(خنده)
کوک از اسانسور خارج شد و یون رو گذاشت زمین و وارد اتاقشون شدن ولی اگ اسمشو اتاق یه هتل میزاشتیم از عظمتش 99 درصد کم میشد درواقع از عمارت کوک و یون هیچ فرقی نداشت و تنها فرقش هتل اپارتمانی بودنش بود...
-خب برو یدونه دفترچه بیار با خودکار
+چی؟ برای چی؟
-چ زود یادت رفت مگ بخاطر ثبت نامت تو کلارانتیا قرار نبود قوانینی رو مطرح کنیم؟
+اهااااا ولی حالا عجلش برا چیه؟
-فق ب حرفم گوش کن و انقد غر نزن
+ایشش رو مخ شدیا از فهمیدن اون قضیه ب بعد الان نصف شبه و من خابم میاد چطوره بمونه فردا؟
از نگاه کوک یون فهمید چ خبره و زود رف دفترچه و خودکار اورد و کوک گرف ازش و رف ب سمت اتاق کار هتل و یون هم دنبالش افتاد کوک نشست رو صندلی پشت میزش و به یون اشاره کرد ک بیاد رو پاش بشینه، یون قبلا زیاد این کار رو میکرد ولی این دفعه با این فرق بود ک میدونست اون کسی ک قراره رو پاهاش بشینه برادرش نیست برای همین معذبش میکرد این قضیه.. ولی بعد چن ثانیه سرشو چپ و راست کرد و رفت رو پاهای کوک نشست
-ببین همونطور ک خودت میدونی قرار نیست از این قضیه ک خواهرم نیستی چشم پوشی کنم برای همین توصیه میکنم بجای خواهر مثل زنم باشی!
(کوک این حرفشو با جدیت تمام زد و یون چن لحظع تو شوک بود..)
+م..منظورتو نمیفهمم..
-ساده ست، پیش بقیه خواهرمی و تنها بودنی زنم..
+ منظورت از زن چیه؟
-اینم ساده ست، منظورم اینع ک بیا وارد رابطه شیم من خیلی وقته بهت حس دارم
+شوخی میکنی دیگه نه؟
-شبیه کساییم ک شوخی میکنن؟
+خب..نه
-پس اگ موافقی ک مجبوری موافقت کنی مشکلی نیست
+...
-برای اینکه تمام عیار حواسم بهت باشع باید قوانینی هم مطرح کنم برات و اگ قانون شکنی کردی باید بهم بگی، نگی و خودم متوجه بشم بد برات تموم میشه..اره
+خب تا الان ک با قانونایی ک تا الان بود ب خوبی پیش اومدم قرار ک نیست از همینا سخت ترش هم باشه؟
-خب بسته ب شرایط
+خب پس شروع کن بگو
-اوکی اولین قانون دروغ نگفتنت بهمه خوب میدونم ب وقتش چقدر دروغ میتونی بگی و خوب متوجه دروغات میشدم فق روت نمیاوردم هر چقدر هم دروغ گوی خوبی باشی بازم نمیتونی چیزی ازم مخفی کنی و اگ بفهمم دروغ گفتی بازم بد برات تموم میشه!
+وااااو ینی این همههه مدت ازم پنهون کردی ک دروغامو میفهمیدیییی؟ افرین بهت جدی باریکلاااا
(کوک با خودکاری ک دستش بود اروم زد ب سر یون)
-بجای اینکه من از دستت عصبی باشم تو عصبی ای کیووووت؟(خنده)
+هووووف خب قبول این یکی
-اوکی پس مینویسمش خب دومی اینکه هر حسی نسبت ب هر مسائلی داشتی باید بهم بگی و باید از همه چی باخبر باشم اوکی؟
+خب این یکی رو ک نمیگفتی هم انجام میدادم اوکی بنویسش
-خب سومی هم اینکه همیشه به حرفم مثل همیشه گوش میدی و بهم احترام میزاری و اگ قانونی رو شکستی باید بهم خبر بدی اوکی؟
(یون چن لحظه سکوت کرد و لبشو از داخل گاز گرف هرچی نباشه این انتظار خیلی بالایی بود از ملکه تظاهر و پنهان کاری ک اگ قانونی رو شکست اونو ب کوک بگه..)
+خ...خب..اینم قبول بنویسش
-اوکی چهارمی اینه ک حاضر جوابی و پررویی و فوش مثل قبلنا ممنوعه و البته چشات رو هم واسم نمیچرخونی و بهونه گیری و بداخلاقی هم نداریم ک من عصبی شم
+یاااا اگ اینا عصبیت میکردن چرا اون موقع عصبی نمیشدی؟
-از کجا میدونی نمیشدم؟ کاری ب کارت نداشتن ب این معنی نیست ک عصبی نمیشم..اره..
+اوکی اوکی اوکیییی اینم قبول بنویسش
-خب پنجمی ک خیلییییی مهمه ک چن بار سر همین کارت مچتو گرفتم.. خودتو لمس نمیکنی
+لمس؟ خ..خب منظورت همون چیزه دیگ نه؟
-بله لیتل وان منظورم همون چیزه
+ولی خبببب اگ یهو نیاز پیدا کنم چییی؟
-اون موقع خودم اینجام تا نیازتو برطرف کنم
+ولی خب اگ پیشم نبودی چی؟
-همین الان مثلا گفتم بهونه گیری ممنوع هاااا هیچ اینکه برای همچین چیزی انقد بحث کنی اصلا خوب نیستااا
+اوکی قبول..بنویسش
-افرین بچه، خب ششمی همونطور ک از بچگی بهت هشدار دادم مواظب لباس پوشیدنت باید باشی و تمام علاقت فق باید ب خودم باشه نه کس دیگه ای همونطور ک خودم تمام علایقم مال خودته و همچنین به بدنت هم صدق میکنه بچه
+یااااا حتی قرار هم هنوز نزاشتیم چیجوری اطمینان داری ک همه علاقم فق برا خودت باشه؟
-همه چی به وقتش..اره..(برا پارت بعد شرط بالای 20 تا لایکه..اره)
۵۲.۸k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.