جونگ کوک ویو
جونگ کوک ویو
___________________
یک هفته دیگه تولدم بود و دوست داشتم شب تولدم ا.ت رو ببینم
برای اینکه ا.ت بفهمه که من جونگی نیستم و جونگ کوکم باید از کمپانی اجازه میگرفتم. دوست دارم قیافه ا.ت رو ببینم وقتی که میبینه کسی که توی پی ویش درباره بایسش میگفت....همون بایسشه..... خیلی برام خنده دار بود وقتی یه فیلم میفرستاد و میگفت وای نفسم بند اومد
ظهر بود بعد از پیام رفتم تا غذام رو بخورم.وارد آشپز خونه که شدم دیدم به به همه جمعشون جمعه جز من
رفتم و سر میز نشستم
_:به به مامان جون چه غذای خوشمزه ای
جین:یعنی یه بار دیگه به من بگی مامان به همهن ملاقه دماغت رو خرد میکنم
_:حتما شما دماغ منو خرد کن منم به بابام میگم
نامجون نگاه سرشار از افسوسش رو به من داد ولی چیزی نگفت
دوست داشتم هنوز هم کرم ریزی کنم ولی خب با زربه ای که از زیر میز جیهوپ بهم زد چیزی نگفتم و شروع کردم به غذا خوردن
___________________
پرش زمانی
ا.ت ویو
___________________
امروز روزی بود که باید میرفتم کره پیش جونگی همراه خودم دوست صمیمیم رو بردم اون هم آرمی بود (دیگه نمیگم صبح چی کار کردن و مامان باباش بدرقش کردنو اینجور چیزا) توی هواپیما نشسته بودیم یه چند ساعتی بود که همینطوری توی هواپیما به کشور ها نگاه میکردم که با شنیدن صدایی توی هواپیما متوجه شدم که الان وقتشه که پیاده بشم
جونگی خودش نمیومد دنبالم چون من قیافش رو ندیده بودم میگفت که میخوام سوپرایز بشی برای همین رانندش رو فرستاده بود
توی ماشین نشسته بودیم که درسا گفت(درسا دوست صمیمیش......بعد چون ا.ت ایرانی بوده اسم های خارجی برای دوستاش استفاده نمیکنم)
درسا:فکر کنم این رفیقت جونگی خیلی پولداره ها
+:چرا
درسا:توفقط نگا کن علاوه بر این ماشین یه ماشین جلو و یه ماشین هم عقب برای محافظت از ما هستن
خودمو بیخیال زدم و به بیرون نگاه کردم
بعد از چند مین رسیدیم وقتی وارد خونه شد میتونم بگم هیچ تعجبی نکردم از بزرگی این خونه یا همون عمارت....چون همون تور که درسا گفته بود خیلی پولدارن
از ماشین بیرون اومدیم و سمت ورودی خونه رفتیم
وقتی به در ورودی رسیدیم یه استرسی توی وجودم بود....ولی قبل اینکه من در رو باز کنم یکی در باز کرد تا سرم رو بالا آوردم.........
پارت بعد
لایک :۲۰
کامنت:۳۰
___________________
یک هفته دیگه تولدم بود و دوست داشتم شب تولدم ا.ت رو ببینم
برای اینکه ا.ت بفهمه که من جونگی نیستم و جونگ کوکم باید از کمپانی اجازه میگرفتم. دوست دارم قیافه ا.ت رو ببینم وقتی که میبینه کسی که توی پی ویش درباره بایسش میگفت....همون بایسشه..... خیلی برام خنده دار بود وقتی یه فیلم میفرستاد و میگفت وای نفسم بند اومد
ظهر بود بعد از پیام رفتم تا غذام رو بخورم.وارد آشپز خونه که شدم دیدم به به همه جمعشون جمعه جز من
رفتم و سر میز نشستم
_:به به مامان جون چه غذای خوشمزه ای
جین:یعنی یه بار دیگه به من بگی مامان به همهن ملاقه دماغت رو خرد میکنم
_:حتما شما دماغ منو خرد کن منم به بابام میگم
نامجون نگاه سرشار از افسوسش رو به من داد ولی چیزی نگفت
دوست داشتم هنوز هم کرم ریزی کنم ولی خب با زربه ای که از زیر میز جیهوپ بهم زد چیزی نگفتم و شروع کردم به غذا خوردن
___________________
پرش زمانی
ا.ت ویو
___________________
امروز روزی بود که باید میرفتم کره پیش جونگی همراه خودم دوست صمیمیم رو بردم اون هم آرمی بود (دیگه نمیگم صبح چی کار کردن و مامان باباش بدرقش کردنو اینجور چیزا) توی هواپیما نشسته بودیم یه چند ساعتی بود که همینطوری توی هواپیما به کشور ها نگاه میکردم که با شنیدن صدایی توی هواپیما متوجه شدم که الان وقتشه که پیاده بشم
جونگی خودش نمیومد دنبالم چون من قیافش رو ندیده بودم میگفت که میخوام سوپرایز بشی برای همین رانندش رو فرستاده بود
توی ماشین نشسته بودیم که درسا گفت(درسا دوست صمیمیش......بعد چون ا.ت ایرانی بوده اسم های خارجی برای دوستاش استفاده نمیکنم)
درسا:فکر کنم این رفیقت جونگی خیلی پولداره ها
+:چرا
درسا:توفقط نگا کن علاوه بر این ماشین یه ماشین جلو و یه ماشین هم عقب برای محافظت از ما هستن
خودمو بیخیال زدم و به بیرون نگاه کردم
بعد از چند مین رسیدیم وقتی وارد خونه شد میتونم بگم هیچ تعجبی نکردم از بزرگی این خونه یا همون عمارت....چون همون تور که درسا گفته بود خیلی پولدارن
از ماشین بیرون اومدیم و سمت ورودی خونه رفتیم
وقتی به در ورودی رسیدیم یه استرسی توی وجودم بود....ولی قبل اینکه من در رو باز کنم یکی در باز کرد تا سرم رو بالا آوردم.........
پارت بعد
لایک :۲۰
کامنت:۳۰
۳۸.۳k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.