در خانه ی بی تی اس چه میگذرد
"یه شب عادی در خانهی اعضا"
*جونگ کوک خواب بد میبینه و بیدار میشه*
جونگ کوک:یا لیدرمون کیم نامجون! این چی بود دیدم!
*میره که آب بخوره*
جونگ کوک: چقدر تاریکه.....برق آشپز خونه کو.... آهاع..یافتمش!........یا جد سادات! تو کیستی در یخچال!؟
جیمین:مرگو کیستی شلغم! زهره ترک شدم!اینجا چیکار میکنی؟
جونگ کوک:اومدم آب بخورم تو چی؟
جیمین: اومدم ببینم از شام امشب چیزی مونده دیدم که یونگی هیونگ قبل من دخلشو آورده....حالا بیا آبمو.....چیزه یعنی....
جونگ کوک:هیونگ؟
جیمین:درد! بیا آب بخور برو تو اتاقت دیگه! چیه عین چی وایسادی بهم زل زدی!؟
جونگ کوک:میرم پیش یونگی هیونگ....میترسم!
*جونگ کوک یه لیوان آب میخوره و میره دم در اتاق یونگی رو ارون در میزنه*
جونگ کوک:یونگی هیونگ؟....یونگی هیونگ میشه بیام تو؟یو....این صدای چیه داره میاد....
*جونگ کوک در اتاقو باز میکنه و برقو میزنه
جی هوپ جیغ میزنه و یونگی رو از تخت پرت میکنه پایین*
یونگی:آی کمرم....آخ....بچه تو نصف شب نباید خواب باشی؟
جونگ کوک:راستش کابوس دیدم اومدم پیش تو بخوابم...مثل اینکه مزاحم شدم...میرم پیش نامجون هیونگی میخوابم!
جی هوپ:نه!اونجا نرو!
تهیونگ:چرا اونوقت؟
یونگی:تو اینجا چیکار میکنی؟
تهیونگ:متکا هام گم شدن اومده بودم دنبال جونگ کوک ببرمش باهم بخوابیم...حالا بگید ببینم تهیونگ چرا نباید بره پیش نامجون هیونگ؟
جی هوپ:تهیونگ منگلی؟ امشب شب جمعس!اون امشب با جین هیونگه!
یونگی:خودتو به اون راه نزن میدونم برای چی دنبال کوک اومدی!
*جونگ کوک به تهیونگ نگاه میکنه*
تهیونگ: اینا رو ول کن بیب...بیا بریم پیش خودم بخواب!
جونگ کوک:چاره ای نیست....
*جونگ کوک خواب بد میبینه و بیدار میشه*
جونگ کوک:یا لیدرمون کیم نامجون! این چی بود دیدم!
*میره که آب بخوره*
جونگ کوک: چقدر تاریکه.....برق آشپز خونه کو.... آهاع..یافتمش!........یا جد سادات! تو کیستی در یخچال!؟
جیمین:مرگو کیستی شلغم! زهره ترک شدم!اینجا چیکار میکنی؟
جونگ کوک:اومدم آب بخورم تو چی؟
جیمین: اومدم ببینم از شام امشب چیزی مونده دیدم که یونگی هیونگ قبل من دخلشو آورده....حالا بیا آبمو.....چیزه یعنی....
جونگ کوک:هیونگ؟
جیمین:درد! بیا آب بخور برو تو اتاقت دیگه! چیه عین چی وایسادی بهم زل زدی!؟
جونگ کوک:میرم پیش یونگی هیونگ....میترسم!
*جونگ کوک یه لیوان آب میخوره و میره دم در اتاق یونگی رو ارون در میزنه*
جونگ کوک:یونگی هیونگ؟....یونگی هیونگ میشه بیام تو؟یو....این صدای چیه داره میاد....
*جونگ کوک در اتاقو باز میکنه و برقو میزنه
جی هوپ جیغ میزنه و یونگی رو از تخت پرت میکنه پایین*
یونگی:آی کمرم....آخ....بچه تو نصف شب نباید خواب باشی؟
جونگ کوک:راستش کابوس دیدم اومدم پیش تو بخوابم...مثل اینکه مزاحم شدم...میرم پیش نامجون هیونگی میخوابم!
جی هوپ:نه!اونجا نرو!
تهیونگ:چرا اونوقت؟
یونگی:تو اینجا چیکار میکنی؟
تهیونگ:متکا هام گم شدن اومده بودم دنبال جونگ کوک ببرمش باهم بخوابیم...حالا بگید ببینم تهیونگ چرا نباید بره پیش نامجون هیونگ؟
جی هوپ:تهیونگ منگلی؟ امشب شب جمعس!اون امشب با جین هیونگه!
یونگی:خودتو به اون راه نزن میدونم برای چی دنبال کوک اومدی!
*جونگ کوک به تهیونگ نگاه میکنه*
تهیونگ: اینا رو ول کن بیب...بیا بریم پیش خودم بخواب!
جونگ کوک:چاره ای نیست....
۱۸۳.۲k
۱۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.