داستان پارت پنج
.................(ساعت ۱۲:۳)
+ مامان جونمممم دیشب گفتم میخواهم یک کاری راه بیاندازیم؟ خب با یکی دیگه از دوستام مشورت کردم بعدش فهمیدم که بخریم و بفروشیم یا همون هایی که دبیر کار و فناوری گفت رو انجام بدیم.... بعدش بفروشیم... به نظرت خوبه؟
مامان: آره فکر خوبیه.... اما اینا رو میگی بعدش چی میخوای بگی؟ کجا میفروشی؟
+ مامان.... اینستا و ویسگون و ایتا و این ها پس برای چی هستن؟ تازه... میخواستم بگم که فردا که شنبه هست بریم بخریم.... 😅😁
مامانم: باشه برید... تااا فردا... راستی ویسگون چیه؟
+ «در ذهن خود: شت... گند زدم... حالا چجوری جمعش کنم خوبه این همه سال یواشکی توی ویس بودم» خب میدونی مامان یک اپلیکیشن هستش مثل اینستا...
ستایش: سلام صبح بخیر
+ واییییی سلااام دختر عمو چقدر خوشحال شدم که با بابات همه با هم اومدید🫂(استیکر بغل)
ستایش: منم خوشحالم..
................. (روز بعد ساعت ۱۰:۵۰)
+ سلام خوبید؟
× سلام آره تو چی
+ عالیی راستی صبحتونم بخیر...
اینجا نزدیک خرازی هاست پس میریم از اینجا خرید میکنیم بعدش هم می بافیم...
هایون: آپلون یک سوال دارم ازت.... چه طرحی ببافیم؟
+ من پارسال که داشتم پادری می بافتم مامانم گفتش که میتونی این از این استیکر ها ببافی یعنی شبیه اونها ببافی.... به نظر من هم فکر خوبیه....
نااُمی: آها به نظر من این ها رو ببافیم 😜🤣😅😁🤎💙♥🤍😈😳😡🙃😐😄💜🎧🐯
+ فکر خوبیه اما بگیم که سفارشات هم پذیرفته میشود.... الان اگه بخوای یم این ها رو ببافیم باید بیشتر از همه رنگ زرد و سفید و آبی و سیاه بگیریم چون توی همه این استیکر ها قالب تره....
هایون: فکر خوبیه....
(بعد از خرید ساعت ۱۸:۵۲ دقیقه)
اسرا: خب دیگه من زرد و اینا رو بر میدارم و بای بای ما رفتیم.... چون بابام اومده دنبالم...
هایون: باشه برو... بچه ها خوش گذشت منم باید برم باییی
نااُمی: خدا نگهدارت قلب خداحافظ بچه ها
+ بای بای
♡ سلام خانم خوبید؟
+ سلام خیلی ممنون شما خوبید؟ جانم؟
♡ ممنون... ببخشید من گوشیم رو توی ماشین جا گذاشتم الانم که اینجام گوشی همراهم نیست تا به پدرم زنگ بزنم... بی زحمت گوشیتون رو میدهید تا به گوشیم زنگ بزنم؟
+ اوه بله چرا که نه....( دختری با قد و موی بلند که زیباییش من را تحت تاثیر خودش گرفته شاید از نظر خیلی ها اون زیبایی خاصی نداشت اما از نظر من هیچ آدمی حق نداره ملاک زیبایی برای کسی بزاره برای همین به نظرم فردی زیبا بودو بهش حس خوبی داشتم... یعنی وقتی نگاهش میکردم حس میکردم خیلییی آشناست)
.. ... دقایقی بعد..
+ مامان جونمممم دیشب گفتم میخواهم یک کاری راه بیاندازیم؟ خب با یکی دیگه از دوستام مشورت کردم بعدش فهمیدم که بخریم و بفروشیم یا همون هایی که دبیر کار و فناوری گفت رو انجام بدیم.... بعدش بفروشیم... به نظرت خوبه؟
مامان: آره فکر خوبیه.... اما اینا رو میگی بعدش چی میخوای بگی؟ کجا میفروشی؟
+ مامان.... اینستا و ویسگون و ایتا و این ها پس برای چی هستن؟ تازه... میخواستم بگم که فردا که شنبه هست بریم بخریم.... 😅😁
مامانم: باشه برید... تااا فردا... راستی ویسگون چیه؟
+ «در ذهن خود: شت... گند زدم... حالا چجوری جمعش کنم خوبه این همه سال یواشکی توی ویس بودم» خب میدونی مامان یک اپلیکیشن هستش مثل اینستا...
ستایش: سلام صبح بخیر
+ واییییی سلااام دختر عمو چقدر خوشحال شدم که با بابات همه با هم اومدید🫂(استیکر بغل)
ستایش: منم خوشحالم..
................. (روز بعد ساعت ۱۰:۵۰)
+ سلام خوبید؟
× سلام آره تو چی
+ عالیی راستی صبحتونم بخیر...
اینجا نزدیک خرازی هاست پس میریم از اینجا خرید میکنیم بعدش هم می بافیم...
هایون: آپلون یک سوال دارم ازت.... چه طرحی ببافیم؟
+ من پارسال که داشتم پادری می بافتم مامانم گفتش که میتونی این از این استیکر ها ببافی یعنی شبیه اونها ببافی.... به نظر من هم فکر خوبیه....
نااُمی: آها به نظر من این ها رو ببافیم 😜🤣😅😁🤎💙♥🤍😈😳😡🙃😐😄💜🎧🐯
+ فکر خوبیه اما بگیم که سفارشات هم پذیرفته میشود.... الان اگه بخوای یم این ها رو ببافیم باید بیشتر از همه رنگ زرد و سفید و آبی و سیاه بگیریم چون توی همه این استیکر ها قالب تره....
هایون: فکر خوبیه....
(بعد از خرید ساعت ۱۸:۵۲ دقیقه)
اسرا: خب دیگه من زرد و اینا رو بر میدارم و بای بای ما رفتیم.... چون بابام اومده دنبالم...
هایون: باشه برو... بچه ها خوش گذشت منم باید برم باییی
نااُمی: خدا نگهدارت قلب خداحافظ بچه ها
+ بای بای
♡ سلام خانم خوبید؟
+ سلام خیلی ممنون شما خوبید؟ جانم؟
♡ ممنون... ببخشید من گوشیم رو توی ماشین جا گذاشتم الانم که اینجام گوشی همراهم نیست تا به پدرم زنگ بزنم... بی زحمت گوشیتون رو میدهید تا به گوشیم زنگ بزنم؟
+ اوه بله چرا که نه....( دختری با قد و موی بلند که زیباییش من را تحت تاثیر خودش گرفته شاید از نظر خیلی ها اون زیبایی خاصی نداشت اما از نظر من هیچ آدمی حق نداره ملاک زیبایی برای کسی بزاره برای همین به نظرم فردی زیبا بودو بهش حس خوبی داشتم... یعنی وقتی نگاهش میکردم حس میکردم خیلییی آشناست)
.. ... دقایقی بعد..
۳.۱k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.