چند پارتی جونگ کوک
اون مرد نزدیکش شد و تو ی سانتی صورتش ایستاد
ات با نور کم لامپ میتونست صورت اون مرد رو ببینه ، پوست سفید و سافش ، موهای سیاه موج دارش
تضاد قشنگی بود
اون هدفونی که روی سرش بود
خیلی دلش میخواست بدونه اون از چه آهنگایی خوشش میاد
همینطوری به مرد رو به روش را زده بود
تا این که مرد لب باز کرد
جونگ کوک : اومدی دزدی ...هه جالبه اول میای و خوراکی بر میداری بعدش میگی پول نداری حتما اگه نبودم میبردیشون خونت
ات : نه نه شما اشتباه متوجه شدید
خودشم نمیدونست چرا داشت با اون رسمی صحبت میکرد
هیچوقت اینطور نبود
شاید این ورژن معدبش بود که تازه خودشو نشون داده بود
ات : من فقط پولمو جا گذاشتم
مرد پوزخندی زد
جونگ کوک: خب چطور می خوای حسابش کنی
ات : تو صاحب اینجایی
جونگ کوک: گریم که باشم ...چطور حساب میکنی
الان فقط گرسنگیش مهم بود و باید شکمشو سیر میکرد
ات : هر جوری
جونگ کوک: باشه
بعدش دست ات رو گرفت و از سوپر مارکت بیرون بردش
از وقتی از مارکت بیرون رفتن دیگه بر نگشتن
کسی نمیدونست کجا رفتن
فقط ی دوربین مخفی که اونم به خاطر بارون خیس شد و سوخت
البته من نمیگم اخبار اینو میگه
اون مرد توی سوپر مارکت واقعا عجیب بود و کسی اونو نمیشناخت
اخبار نا معلوم مردی در سوپر مارکت....
گندیدم
انگار دریام خشک شده 😕
ات با نور کم لامپ میتونست صورت اون مرد رو ببینه ، پوست سفید و سافش ، موهای سیاه موج دارش
تضاد قشنگی بود
اون هدفونی که روی سرش بود
خیلی دلش میخواست بدونه اون از چه آهنگایی خوشش میاد
همینطوری به مرد رو به روش را زده بود
تا این که مرد لب باز کرد
جونگ کوک : اومدی دزدی ...هه جالبه اول میای و خوراکی بر میداری بعدش میگی پول نداری حتما اگه نبودم میبردیشون خونت
ات : نه نه شما اشتباه متوجه شدید
خودشم نمیدونست چرا داشت با اون رسمی صحبت میکرد
هیچوقت اینطور نبود
شاید این ورژن معدبش بود که تازه خودشو نشون داده بود
ات : من فقط پولمو جا گذاشتم
مرد پوزخندی زد
جونگ کوک: خب چطور می خوای حسابش کنی
ات : تو صاحب اینجایی
جونگ کوک: گریم که باشم ...چطور حساب میکنی
الان فقط گرسنگیش مهم بود و باید شکمشو سیر میکرد
ات : هر جوری
جونگ کوک: باشه
بعدش دست ات رو گرفت و از سوپر مارکت بیرون بردش
از وقتی از مارکت بیرون رفتن دیگه بر نگشتن
کسی نمیدونست کجا رفتن
فقط ی دوربین مخفی که اونم به خاطر بارون خیس شد و سوخت
البته من نمیگم اخبار اینو میگه
اون مرد توی سوپر مارکت واقعا عجیب بود و کسی اونو نمیشناخت
اخبار نا معلوم مردی در سوپر مارکت....
گندیدم
انگار دریام خشک شده 😕
۶.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.