پارت سیزدهم ماه کامل 🌕🌑
چشمام باز کردم توی بیمارستان بودم
+ چه اتفاقی افتاده ج ج جیمین کجاس
از روی تخت میخواستم بلند شم که پرستار اومد توی اتاق نگام کرد
∆نباید از جات تکون بخوری ممکنه حالت بهم بخوره به بچه آسیب بزنی
اه اصلا حواسم به بچه نبود ولی جیمین مهم تره برام
+ کی منو آورده اینجا
∆ یه مرد حدودا ۳۰ ساله
+اون مرد الان کجاس
∆ بیرون نشسته صداش میکنم بیاد تو از جات تکون نخور
پرستار رفت بیرون در باز شد نامجون اومد تو بلند شدم نشستم
نامی : حالت خوبه ؟
+ جیمین کجاس حالش خوبه ؟
نامی: بهتره آروم باشی
+ چیشده
نامی : جیمین مرده دیشب وقتی با جین اومدیم اونجا دیدیم جیمین خونی رو زمینه نفس نمیکشه توم بیهوش بودی
اشک تو چشمام جمع شد درست نمیتونستم ببینیم دستام میلرزید به هق هق افتادم
جین اومد تو اتاق وقتی اونجوری دیدم تلاش کرد آرومم کنه ولی نمیتونست آنقدر گریه کرده بودم که چشمام رنگ خون شده بود بهم آرامبخش زدن خوابم برد
نامی : بهتره از همه چی دورش کنیم وگرنه ا/تم از دست میدیم
جین : فکر خوبیه ولی فکر نمیکنی بهتره با جیمین خدافظی کنه
نامی : نه برای بچه خطرناکه
جین : باشه
+ چه اتفاقی افتاده ج ج جیمین کجاس
از روی تخت میخواستم بلند شم که پرستار اومد توی اتاق نگام کرد
∆نباید از جات تکون بخوری ممکنه حالت بهم بخوره به بچه آسیب بزنی
اه اصلا حواسم به بچه نبود ولی جیمین مهم تره برام
+ کی منو آورده اینجا
∆ یه مرد حدودا ۳۰ ساله
+اون مرد الان کجاس
∆ بیرون نشسته صداش میکنم بیاد تو از جات تکون نخور
پرستار رفت بیرون در باز شد نامجون اومد تو بلند شدم نشستم
نامی : حالت خوبه ؟
+ جیمین کجاس حالش خوبه ؟
نامی: بهتره آروم باشی
+ چیشده
نامی : جیمین مرده دیشب وقتی با جین اومدیم اونجا دیدیم جیمین خونی رو زمینه نفس نمیکشه توم بیهوش بودی
اشک تو چشمام جمع شد درست نمیتونستم ببینیم دستام میلرزید به هق هق افتادم
جین اومد تو اتاق وقتی اونجوری دیدم تلاش کرد آرومم کنه ولی نمیتونست آنقدر گریه کرده بودم که چشمام رنگ خون شده بود بهم آرامبخش زدن خوابم برد
نامی : بهتره از همه چی دورش کنیم وگرنه ا/تم از دست میدیم
جین : فکر خوبیه ولی فکر نمیکنی بهتره با جیمین خدافظی کنه
نامی : نه برای بچه خطرناکه
جین : باشه
۱۵.۷k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.