پارت ۳
پارت ۳
ویو ا/ت
منو کارینا در اتاق رو زدیم و وارد اتاق شدیم
هردو خوابیده بودن که منو کارینا خواستیم کرم بریزیم 🗿
کارینا رفت از روی عسلی دوتا میکروفون برداشت روشنش کرد و باهم جیغ زدیم : دارهههه دیر میشههههههه ، ینا و یونجی چرا دیر کردید واسه تمریننننن؟؟
که با گفتن تمرین هردو عین چی بلند شدن ینا میخواست از اتاق بره بیرون که دستشو گرفتم
کجااا؟؟؟؟
-دیر شدددددددددد بزار برممممم
که یهو منو کارینا خندیدیمم😂😂😂
-چرا میخندید؟
امروز تمرین نداریم
-واقعا؟؟ (خوشحال) پس چرا گفتن دیر شده واسه تمرین ؟؟
منو کارینا بهم نگاه کردیم و خندیدیم 😂
که ینا فهمید جریان چیه افتاد دنبال ما دوتا
یاااااا ینا شوخی کردیمم دیگههههه
از اتاق خارج شدم از پله ها با دو رفتم پایین دنبال جیسونگ گشتم که نجاتم بده ( جیسونگ دختره ی سال از ا/ت بزرگه) داد زدم جیسونگگگگگگگ کجایییییییی؟؟؟؟؟؟
جیسونگ از یکی از اتاقا اومد بیرون و رفتم پشتش گفتم :اونییی نجاتمم بدهههه
جیسونگ: باز چه کرمی ریختی ؟
ینا : اونیییی با میکروفن جیغ زدن و مارو بیدار کردنننن من میخواستم بخوابممممم ( ادا گریه کردنو میاره)
جیسونگ : یونجی و کارینا کووو؟
وقتی جیسونگ این حرفو گفت از پشت ینا یونجی ای که موهای کارینا رو گرفته بود مواجه شدیم
یونجی :ای رفیق نیمه راه منو ول کردی اونجا خودت فرار کردی
جیسونگ خندش گرفت و گفت : شماها کی میخواید بزرگ شید؟😂😂😂
یونجی : جیسونگااا میتونیم امروز بریم واسه ماما..؟
ا/ت :منم واسه اون اومده بودم بیدارتون کنم ، اجازشو از جیسونگ گرفتیم .
ینا و یونجی : چینجا؟؟؟؟( واقعا؟)
جیسونگ :آره
ینا و یونجی به بغل هم پریدن و خوشحال بودن که میرن ماما .
وقتی ا/ت دید سر ینا شلوغه خواست فرار کنه
وقتی ا/ت دوید ینا هم پشت سرش رفت و گفت :هنوز کارم با تو تموم نشده کجاااااا؟؟؟؟؟؟؟
که پای هردو شون پیچ میخوره میوفتن زمین
که یکی دستشو به ینا و ا/ت دراز کرد و گفت :حالتون خوبه ؟
..............
حمایتتت پلیزززززززززز🙃💕
ویو ا/ت
منو کارینا در اتاق رو زدیم و وارد اتاق شدیم
هردو خوابیده بودن که منو کارینا خواستیم کرم بریزیم 🗿
کارینا رفت از روی عسلی دوتا میکروفون برداشت روشنش کرد و باهم جیغ زدیم : دارهههه دیر میشههههههه ، ینا و یونجی چرا دیر کردید واسه تمریننننن؟؟
که با گفتن تمرین هردو عین چی بلند شدن ینا میخواست از اتاق بره بیرون که دستشو گرفتم
کجااا؟؟؟؟
-دیر شدددددددددد بزار برممممم
که یهو منو کارینا خندیدیمم😂😂😂
-چرا میخندید؟
امروز تمرین نداریم
-واقعا؟؟ (خوشحال) پس چرا گفتن دیر شده واسه تمرین ؟؟
منو کارینا بهم نگاه کردیم و خندیدیم 😂
که ینا فهمید جریان چیه افتاد دنبال ما دوتا
یاااااا ینا شوخی کردیمم دیگههههه
از اتاق خارج شدم از پله ها با دو رفتم پایین دنبال جیسونگ گشتم که نجاتم بده ( جیسونگ دختره ی سال از ا/ت بزرگه) داد زدم جیسونگگگگگگگ کجایییییییی؟؟؟؟؟؟
جیسونگ از یکی از اتاقا اومد بیرون و رفتم پشتش گفتم :اونییی نجاتمم بدهههه
جیسونگ: باز چه کرمی ریختی ؟
ینا : اونیییی با میکروفن جیغ زدن و مارو بیدار کردنننن من میخواستم بخوابممممم ( ادا گریه کردنو میاره)
جیسونگ : یونجی و کارینا کووو؟
وقتی جیسونگ این حرفو گفت از پشت ینا یونجی ای که موهای کارینا رو گرفته بود مواجه شدیم
یونجی :ای رفیق نیمه راه منو ول کردی اونجا خودت فرار کردی
جیسونگ خندش گرفت و گفت : شماها کی میخواید بزرگ شید؟😂😂😂
یونجی : جیسونگااا میتونیم امروز بریم واسه ماما..؟
ا/ت :منم واسه اون اومده بودم بیدارتون کنم ، اجازشو از جیسونگ گرفتیم .
ینا و یونجی : چینجا؟؟؟؟( واقعا؟)
جیسونگ :آره
ینا و یونجی به بغل هم پریدن و خوشحال بودن که میرن ماما .
وقتی ا/ت دید سر ینا شلوغه خواست فرار کنه
وقتی ا/ت دوید ینا هم پشت سرش رفت و گفت :هنوز کارم با تو تموم نشده کجاااااا؟؟؟؟؟؟؟
که پای هردو شون پیچ میخوره میوفتن زمین
که یکی دستشو به ینا و ا/ت دراز کرد و گفت :حالتون خوبه ؟
..............
حمایتتت پلیزززززززززز🙃💕
۹۲۵
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.