«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۱۵
خواستم چیزی بگم که با اومدن تهیونگ حرف تو دهنم موند
اونم با دیدنش ساکت شد
بدون توجه به لیا روی مبل تک نفره ولو شد
انگار حوصله نداشت
_عزیزم چیزی شده؟
اینو لیا با لطافت پرسید
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و با گفتن سر درد دارم چشماشو بست و محکم بهم فشار داد
لیا بلند شد و سمتش رفت
_الان ماساژ میدم خوب میشی
به تهیونگ نگاه کردم
اونم سرشو اورد بالا و بهم خیره شد
انگار اونم به چیزی که من فکر میکردم فکر میکرد...
وقتایی که باهم بودیم
زمانی که اون منو بازیچه گرفته بود ولی من عاشقش بودم و همه کار براش میکردم
با حرفاش ازم دل میبرد
با تعریفاش دلم قنج میرفت
نمیدونستم پشت این حرفای قشنگش چه شخصیتی داره
نشناختمش
وقتایی که سرش درد میکرد
سرشو میزاشت روی پاهام و
انقدر نوازشش میکردم که خوب میشد یا خوابش میبرد
پارت: ۱۵
خواستم چیزی بگم که با اومدن تهیونگ حرف تو دهنم موند
اونم با دیدنش ساکت شد
بدون توجه به لیا روی مبل تک نفره ولو شد
انگار حوصله نداشت
_عزیزم چیزی شده؟
اینو لیا با لطافت پرسید
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و با گفتن سر درد دارم چشماشو بست و محکم بهم فشار داد
لیا بلند شد و سمتش رفت
_الان ماساژ میدم خوب میشی
به تهیونگ نگاه کردم
اونم سرشو اورد بالا و بهم خیره شد
انگار اونم به چیزی که من فکر میکردم فکر میکرد...
وقتایی که باهم بودیم
زمانی که اون منو بازیچه گرفته بود ولی من عاشقش بودم و همه کار براش میکردم
با حرفاش ازم دل میبرد
با تعریفاش دلم قنج میرفت
نمیدونستم پشت این حرفای قشنگش چه شخصیتی داره
نشناختمش
وقتایی که سرش درد میکرد
سرشو میزاشت روی پاهام و
انقدر نوازشش میکردم که خوب میشد یا خوابش میبرد
۷۳۰
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.