(پارت 17) فیک دستبند عشق💖
#لیسا
اومدیم پیشه خوانواده کوک
من:کوک کوک مامانت چرا اینجوری نگام میکنه
هی اوک:😄😄😄😄
کوک:ای خداااا باز مامان شروع کرد
من: اونجارو دکتر اومد
همه رفتن پیش دکتر
#کوک
داشتم میرفتم پیش دکتر که لیسا دستمو گرفت
لیسا:کوک ینی چی که باز مامان شروع کرد
من:خوب باز اینجوری نگات کرد
لیسا:مگه تو چند تا دوست دختر داشتی
من:۱ دونه
لیسا:کی؟؟؟
من:تو
لیسا:پس چرا گفتی باز مامانت شروع کرد
من:وقتی فهمید که خواهر( سومی)
دوست پسر داره اینجوری نگاه پسر میکرد
لیسا:اها
من:میشه بریم
لیسا:اره
اومدیم پیشه خوانواده کوک
من:کوک کوک مامانت چرا اینجوری نگام میکنه
هی اوک:😄😄😄😄
کوک:ای خداااا باز مامان شروع کرد
من: اونجارو دکتر اومد
همه رفتن پیش دکتر
#کوک
داشتم میرفتم پیش دکتر که لیسا دستمو گرفت
لیسا:کوک ینی چی که باز مامان شروع کرد
من:خوب باز اینجوری نگات کرد
لیسا:مگه تو چند تا دوست دختر داشتی
من:۱ دونه
لیسا:کی؟؟؟
من:تو
لیسا:پس چرا گفتی باز مامانت شروع کرد
من:وقتی فهمید که خواهر( سومی)
دوست پسر داره اینجوری نگاه پسر میکرد
لیسا:اها
من:میشه بریم
لیسا:اره
۲۱.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.