Party ⁷💗🎤
Party ⁷💗🎤
friendship💗🎤
تا خواستم بگم که تو کی هستی و چرا این حرف و میزنی تلفن و قطع کرد
وقتی که به شماره دقت کردم دیدم خط از یه دستگاه تلفن بود و نمیشد ردیابی کرد
این چند روز داشت اتفاقات عجیبی میافتاد این از این تماس ناشناس اونم از این رفتار تهیونگ و اون دختر
ساعت از دوازده هم گذشته بود تصمیم گرفتم برم دنبال تهیونگ لباسام و پوشیدم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم
یه ذره که حرکت کردم دیدم که تو میدون یه ترافیک خیلی طولانی راه افتاده و مثل اینکه یکی تصادف کرده
با اون وضع ترافیک نمیشد رفت از ماشین پیاده شدم و رفتم ببینم چه خبره
همه دوره یه آدم جمع شده بودن رفتم جلو و...
اوه خداای من نه غیر ممکنه او..ن اوون تهیونگ بود با موتور تصادف کرده بود
جین:تهیونگ داداشییی حالت خوبه چی شده
مثل اینکه یه موتور بهش خورده بود پاش خونریزی شدید داشت
جین:چرا صبر میکنید خب یکیتون زنگ بزنه به آمبولانس مگه نمیبینین حالش خوب نیست(با داد)
بعد چند مین آمبولانس اومد و تهیونگ و بردن بیمارستان
سی مین قبل
ویو تهیونگ
وقتی که ا.ت اون حرفا رو زد اصلا حالم خوب نبود همین جور داشتم تو خیابون راه میرفتم که یهو یه موتور با سرعت بهم نزدیک شد و بهم برخورد کرد
اصلا حالم خوب نبود انگار داشتم میمردم فقط تنها حرفی که شنیدم این بود که گفت کار انجام شد آقای کیم سوک جین و بعد از هوش رفتم
زمان حال
وقتی تهیونگ و بردیم پیش دکتر اون گفت که اصلا وضع پاش مناسب نیست و باید عمل بشه
برای همین سریع بردنش اتاق عمل دکتر میگفت اگه عمل خوب پیش تره تهیونگ(دور از جونش)فلج میشه
خیلی با نگرانی رو صندلی پشت در اتاق عمل نشسته بودم و فقط دعا میکردم که دوستم سالم از اون اتاق بیاد بیرون
_______________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗
برای ادامه ۲۰ تا لایک و ۲۰ تا کامنت
💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗
friendship💗🎤
تا خواستم بگم که تو کی هستی و چرا این حرف و میزنی تلفن و قطع کرد
وقتی که به شماره دقت کردم دیدم خط از یه دستگاه تلفن بود و نمیشد ردیابی کرد
این چند روز داشت اتفاقات عجیبی میافتاد این از این تماس ناشناس اونم از این رفتار تهیونگ و اون دختر
ساعت از دوازده هم گذشته بود تصمیم گرفتم برم دنبال تهیونگ لباسام و پوشیدم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم
یه ذره که حرکت کردم دیدم که تو میدون یه ترافیک خیلی طولانی راه افتاده و مثل اینکه یکی تصادف کرده
با اون وضع ترافیک نمیشد رفت از ماشین پیاده شدم و رفتم ببینم چه خبره
همه دوره یه آدم جمع شده بودن رفتم جلو و...
اوه خداای من نه غیر ممکنه او..ن اوون تهیونگ بود با موتور تصادف کرده بود
جین:تهیونگ داداشییی حالت خوبه چی شده
مثل اینکه یه موتور بهش خورده بود پاش خونریزی شدید داشت
جین:چرا صبر میکنید خب یکیتون زنگ بزنه به آمبولانس مگه نمیبینین حالش خوب نیست(با داد)
بعد چند مین آمبولانس اومد و تهیونگ و بردن بیمارستان
سی مین قبل
ویو تهیونگ
وقتی که ا.ت اون حرفا رو زد اصلا حالم خوب نبود همین جور داشتم تو خیابون راه میرفتم که یهو یه موتور با سرعت بهم نزدیک شد و بهم برخورد کرد
اصلا حالم خوب نبود انگار داشتم میمردم فقط تنها حرفی که شنیدم این بود که گفت کار انجام شد آقای کیم سوک جین و بعد از هوش رفتم
زمان حال
وقتی تهیونگ و بردیم پیش دکتر اون گفت که اصلا وضع پاش مناسب نیست و باید عمل بشه
برای همین سریع بردنش اتاق عمل دکتر میگفت اگه عمل خوب پیش تره تهیونگ(دور از جونش)فلج میشه
خیلی با نگرانی رو صندلی پشت در اتاق عمل نشسته بودم و فقط دعا میکردم که دوستم سالم از اون اتاق بیاد بیرون
_______________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗
برای ادامه ۲۰ تا لایک و ۲۰ تا کامنت
💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗🎤💗
۱۱.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.