رضا
#رضا
اعصابم خیلی داغون بود..
حتی فکر اینکه دنیا از یکی دیگه بچه دار شده و بهم نگفته عذابم میداد
پانیذ فابه دنیا بود.
ولی من واقا امروز کله پانیذ نداشتم و هر آن ممکن بود سره هر چیزی کوچیکی باهاش دعوا بیفتم
پانیذ:رضا چرا نمیزاری دنیا بیاد خونه ما؟؟ یه بچه سقط کرده ها...تو میخوای عصبانیش کنی حالش بد شه
رضا:پانیذ امروز خیلی رو مخم میری((داد)) زنمه دوس دارم هر جوری باهاش رفتار کنم
پانیذ:دلیل نمیشه چون زنته اینجوری باشی باهاشواااااا
دنیا:بس کنننین دیگه...اه...پانیذ اجی تو کوتاه بیا اصن ولش کن من اوکیم
پانیذو رسوندیم رفتیم سمت خونه....
#دنیا
تا خوده خونه حرفی بینمون رد و بدل نشد
وسط راه سیگاری آتیش زد و عمیق کشید .میدونستم خیلی سوالا تو ذهنشه.گیچ و منگ
داشتم میرفتم سمته اتاق ک یهو دستمو گرف.محکم
_چه غلطی کردی ها؟؟؟؟((داد))
به تته پته افتادم با ترس گفتم واست توضیح میدم
_از سگ کمتر من همه وجودم وصله به تو بود بعد تو هنو یکسال از عروسی نگذشته رفتی دنبال این کارا.
رضا توضیح میدم بت((گریه
اعصابم خیلی داغون بود..
حتی فکر اینکه دنیا از یکی دیگه بچه دار شده و بهم نگفته عذابم میداد
پانیذ فابه دنیا بود.
ولی من واقا امروز کله پانیذ نداشتم و هر آن ممکن بود سره هر چیزی کوچیکی باهاش دعوا بیفتم
پانیذ:رضا چرا نمیزاری دنیا بیاد خونه ما؟؟ یه بچه سقط کرده ها...تو میخوای عصبانیش کنی حالش بد شه
رضا:پانیذ امروز خیلی رو مخم میری((داد)) زنمه دوس دارم هر جوری باهاش رفتار کنم
پانیذ:دلیل نمیشه چون زنته اینجوری باشی باهاشواااااا
دنیا:بس کنننین دیگه...اه...پانیذ اجی تو کوتاه بیا اصن ولش کن من اوکیم
پانیذو رسوندیم رفتیم سمت خونه....
#دنیا
تا خوده خونه حرفی بینمون رد و بدل نشد
وسط راه سیگاری آتیش زد و عمیق کشید .میدونستم خیلی سوالا تو ذهنشه.گیچ و منگ
داشتم میرفتم سمته اتاق ک یهو دستمو گرف.محکم
_چه غلطی کردی ها؟؟؟؟((داد))
به تته پته افتادم با ترس گفتم واست توضیح میدم
_از سگ کمتر من همه وجودم وصله به تو بود بعد تو هنو یکسال از عروسی نگذشته رفتی دنبال این کارا.
رضا توضیح میدم بت((گریه
۳.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.