PART 20
وقتی فقط با دوستات رفته بودی اما...
یه پیام از طرف ام اس بود(دشمن تهیونگ)
میبینم که تسلیم شدی کوچولو
نکنه نقشت نگرفته
بهتره خودتو تسلیم کنی تا بیشتر از این عزیزانت رو از دست نداری
نفر بعدی یکی از نزدیک ترین افردات هستن ولی این دفعه با ذجر به مرگ دعوتش میکندـ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بابا این از کجا پیداش شد خدااا
پرش به فردا
صبح زود از خواب بیدار شدم کارای مربوطه رو انجام دادم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین به اجوما گفته بودم برامون ور وسایل اماده کنه
دیدم وسایلا امادس به کوک زنگ زدم
کوک: چته هیونگ این اول صبحی
تهیونگ: اماده نشدی هنوز
کوک: حالا چرا اول صبحی
تهیونگ: بابا گیر نده و سریع اماده شو میایم دنبالت میرم ا/ت رو بیدار میکنما
کوک: باشه بابا
قطع کرد
رفتم دم در اتاق ا/ت دیدم خوابه
رفتم
تهیونگ: هوی دختره هیی
ا/ت: تروخدا بزار بخوابم اجی(با لحن کیوتی)
تهیونگ؛ خنده) بلند شو باید بریم
ا/ت: توخواب: کجا؟
تهیونگ: یه حای خیلی خوب حالا پاشو
ا/ت: باشه
و. رفتم بیرون
10مین بعد
اومدم دیدم ا/ت نشیته رو مبل در عین حال خوابااویی
تهیونگ: بری
ا/ت: هوم😴
ا/ت رو بغل کردم چون هنوز خواب بود و هیچی نمیفهمید
گذاشتمش. صندلی عقب ماشین و روش پتو کشیدم رو وسایلارو گذاشتم صندلی جلو چون صندوق عقب پر بود (از وسایلی مانند تنفنگ دستگش های بوکس بالفیکسی طناب.......) و روی صندلی جلو وسایلای ا/ت وسایلای تهیونگ سبد خوراکی و اینا
و شروع. به حرکت کردیم به سمت خونه کوک (خونه که نه عمارت کوک)
15مین بعد رسیدیم
کوک: سلام هیونگ
تهیونگ: سلام پشت پشین جلو پره
کوک: اوکی
کوک رقت نشست بغل ا/ت
بنده هم حرکت کردم
1ساعت بعد
کوک: هیونگ تو بیا استراحت کن من برونم یه ذره
تهیونگ: باشه
زدم بغل و جاهامونو باهم عوض. کردیم
یه ذره بعد یه دست انداز بود که خیلی بلند بود که باعث شد ا/ت سرشو بزاره رو شونم
2ساعت بعد
ویو ا/ت
با احساس اینکه تو ماشینم و هی تکون میخورد از خوال بیدار شدمو چیزی که میدیدمو باور نمیکردم
خماری🫡😳🫠
شرط:
فالو: 20
لایک: 20
کامت: 20
حال کردید جقدر زیاد گذاشتم و امروز نمیتونم زیاد بزارم و فقط این پارتو مبزارم چون پنج وربع قطار حرکت میکنه و ما باید از 4و نیم اونجا باشیم و صبح ساعت 9میرسه و اگه و تو قطارم اینترت که ماشالا نمیگیره ولی اگه تونیتسم و تو قطار چند پارت نوشتم از بابام نت میگیرم میرازم🫠🫡🫶🏻🖤
پس شاکی نشید و نگید شرط تموم شده چرا نمیزاری😐😐
اسلاید دوم لباس ا/ت
اسلاید سوم لباس تهیونگ
اسلاید چهارم لباس کوک
اسلاید پنجم ماشین تهیونگ
یه پیام از طرف ام اس بود(دشمن تهیونگ)
میبینم که تسلیم شدی کوچولو
نکنه نقشت نگرفته
بهتره خودتو تسلیم کنی تا بیشتر از این عزیزانت رو از دست نداری
نفر بعدی یکی از نزدیک ترین افردات هستن ولی این دفعه با ذجر به مرگ دعوتش میکندـ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بابا این از کجا پیداش شد خدااا
پرش به فردا
صبح زود از خواب بیدار شدم کارای مربوطه رو انجام دادم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین به اجوما گفته بودم برامون ور وسایل اماده کنه
دیدم وسایلا امادس به کوک زنگ زدم
کوک: چته هیونگ این اول صبحی
تهیونگ: اماده نشدی هنوز
کوک: حالا چرا اول صبحی
تهیونگ: بابا گیر نده و سریع اماده شو میایم دنبالت میرم ا/ت رو بیدار میکنما
کوک: باشه بابا
قطع کرد
رفتم دم در اتاق ا/ت دیدم خوابه
رفتم
تهیونگ: هوی دختره هیی
ا/ت: تروخدا بزار بخوابم اجی(با لحن کیوتی)
تهیونگ؛ خنده) بلند شو باید بریم
ا/ت: توخواب: کجا؟
تهیونگ: یه حای خیلی خوب حالا پاشو
ا/ت: باشه
و. رفتم بیرون
10مین بعد
اومدم دیدم ا/ت نشیته رو مبل در عین حال خوابااویی
تهیونگ: بری
ا/ت: هوم😴
ا/ت رو بغل کردم چون هنوز خواب بود و هیچی نمیفهمید
گذاشتمش. صندلی عقب ماشین و روش پتو کشیدم رو وسایلارو گذاشتم صندلی جلو چون صندوق عقب پر بود (از وسایلی مانند تنفنگ دستگش های بوکس بالفیکسی طناب.......) و روی صندلی جلو وسایلای ا/ت وسایلای تهیونگ سبد خوراکی و اینا
و شروع. به حرکت کردیم به سمت خونه کوک (خونه که نه عمارت کوک)
15مین بعد رسیدیم
کوک: سلام هیونگ
تهیونگ: سلام پشت پشین جلو پره
کوک: اوکی
کوک رقت نشست بغل ا/ت
بنده هم حرکت کردم
1ساعت بعد
کوک: هیونگ تو بیا استراحت کن من برونم یه ذره
تهیونگ: باشه
زدم بغل و جاهامونو باهم عوض. کردیم
یه ذره بعد یه دست انداز بود که خیلی بلند بود که باعث شد ا/ت سرشو بزاره رو شونم
2ساعت بعد
ویو ا/ت
با احساس اینکه تو ماشینم و هی تکون میخورد از خوال بیدار شدمو چیزی که میدیدمو باور نمیکردم
خماری🫡😳🫠
شرط:
فالو: 20
لایک: 20
کامت: 20
حال کردید جقدر زیاد گذاشتم و امروز نمیتونم زیاد بزارم و فقط این پارتو مبزارم چون پنج وربع قطار حرکت میکنه و ما باید از 4و نیم اونجا باشیم و صبح ساعت 9میرسه و اگه و تو قطارم اینترت که ماشالا نمیگیره ولی اگه تونیتسم و تو قطار چند پارت نوشتم از بابام نت میگیرم میرازم🫠🫡🫶🏻🖤
پس شاکی نشید و نگید شرط تموم شده چرا نمیزاری😐😐
اسلاید دوم لباس ا/ت
اسلاید سوم لباس تهیونگ
اسلاید چهارم لباس کوک
اسلاید پنجم ماشین تهیونگ
۱۹.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.