پارت۲۸✙باید خوب باشی ✙فیک یونگی ✙
(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، رئیس کمپانی یونگی #، سادان *)(بعد رفتن سادان یونگی نفس عمیق میکشه، یه لیوان آب میخوره و سریع به اتاقش برمیگرده) &لعنتی... این دیگه چی بود من دیدم؟ نکنه این دختره اختلال DID داره؟ (DID = اختلال چند شخصیتی). (من دوباره با واژه نامم اومدم XD باشد که چارتا کلمه جدید از داستانای من یادبگیرین((= ) &چرا حالت حرف زدنش انقد فرق داشت؟ وای خدایا من باید با این یه مدت زندگی کنم؟ چطور واقعا؟؟.... اه اصن ولش ساعت سه شب دارم به چی فکر میکنم؟ بگیرم بخوابم،اگه اون روانیه من ازون روانی ترم...(فردا)...@آخیییییییشششش کِی خوابیدم من؟ درسته خوابیدن برای جسم انسانی یه ضعف حساب میشه، ولی واقعا حال میده ಥ‿ಥ دوسش دارم ಥ‿ಥ گوگولی مگولیییییی تو چطوری؟؟ (به سمت مرغش/: ) خوبیییی؟ بریم یه دور بزنیم اینجا رو یه ذره با فضا آشنا شم، دیروز اصلا وقت نشد به اطراف نگاهی بندازم... (از پله ها پایین میاد و در حالی که هانو بغلشه وارد حیاط میشه،،،،، اونو میذاره تو فضای سبز بیرون خونه تا بِچَرِه/: )(ا/ت چشماشو میبنده و یه نفس عمیییق میکشه، دوست داره که امروز روز مفید و خوبی رو شروع کنه، پس لباسشو میتِکونه و موهاشو با همون پارچه میبنده)(وارد خونه میشه، و یونگی رو میبینه که لباس بیرون پوشیده داره میره جایی) @سلام،کجا میری؟ &(با بی حوصلی نگاهش میکنه، بعد از لحظه ای مکث که انگار داره با خودش کلنجار میره با سرعت به سمت ا/ت میره و نزدیک و نزدیکتر میشه و به چشمای ا/ت زل میزنه) @ب.ببخشید ک. کاری پیش اومده؟ ب. باز اشتباهی کردم؟ &عجیبه، فرق میکنی..... @چ.چرا انقد اومدی نزدیک؟ میشه بری عقبتر؟ &این دقیقا کاریه که تو دیشب انجام دادی... منظورت ازون حرفا چی بود؟@د.دیشب؟ (ا/ت به محض اینکه یونگی همچین حرفی رو میزنه، متوجه میشه که سادان شب قبل یونگی رو ملاقات کرده، پس باید قضیه رو طوری جلوه بده که یونگی بیشتر ازون مشکوک نشه). @م.من خوب،، خوب تو شب راه میرم، نگفته بودم اینو؟ (یونگی چند قدم از ا/ت دور میشه) &هوف... هم وقتی بیداری هم وقتی خوابی دردسر درست میکنی/: @ببخشید =( دیگه سعی میکنم تکرار نشه...ولی،،،، ولی من گشنمه (: &دقیقا منم @خوب؟((= &خوب که خوب مشخصه/: وقتی برگشتم یچیزی درست کرده باشی@کی؟با منی؟ من درست کنم ینی؟ &آی کیو پس کی؟@من خودم هم میخواستم بگم چی هست بدی من بخورم & -_- &اومدی اینجا مخ منو که داری میخوری حداقل باید نظافت و آشپزی رو انجام بدی /: @ب.باشه سعیمو میکنم، اما کجا داری میری؟ &اینش دیگه واقعا به تو چه؟؟ @آ.آخه.... ولی اگه اتفاق مهمی افتاد که باید خبر میدادم چی؟ &نیازی نیست @پس با اطمینان کامل میخوای خونَتو بسپاری دست من؟
۱۷.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.