پارت۳۱
پارت۳۱
ارامشی برای حس تو
-( ....اونم بدون تردید بغلم کردو گردنمو بوسید )
+دوست دارم(بدنش و بو کشیدم ....بویی که همیشه بهم ارامش میده)
- منم(کمی خجالت)(بعد خوابیدیم و صبح بیدار شدم و صبحونه درست کردم داشتم صبحونه میخوردم که جونگ کوک با بالا تنه ی لختش اومد و پیشم نشست و گونمو بوسیدو گفت)
+ صبح بخیر بیبم(خوابالو)
- صبح بخیر ددی(براش صبحونه گذاشتم و نشستم رو پا/هاشو بغلش کردم)ددی
+ جونم(با موهاش بازی میکردم و چند لقمه صبحونه خوردم)
- منو تو قراره۳ ساعت از هم جدا بشیم(کیوت و ناراحت)(تو چشماش نگاه کردم )
+ (ل/بامو به ل/باش رسوندم و خیسو عمیق بو/سیدم ....دستمو بردم زیر رو/ناش و بلند شدمو بلندش کردمو بردمش تو اتاق و درو با پاهام بستم و رو ت/خت انداختمش و روش خی/مه زدم و گفتم)بیا از الان لذت ببریم(ل/بامو باز رو ل/باش گذاشتمو مح/کم مک میزدم....بعد چند مین ازش فاصله گرفتم بغلش کردم) فقط بهش فکر نکن بیب چون زود برت میگردونم پیش خودم
- باشه ددی جونم(محکم بغلش کردم)
+(بعد چند مین از بغل هم دراومدیم و اماده شدیم تا بریم فروگاه ا.ت تو حموم لباس عوض کرد و منم تو اتاق خودمو مرتب کردم موهامو شونه زدمو عطر زدم و ا.ت هم اماده شدو رفتیم از مامانمو بابام خدافظی کردیم و ا.ت رو تا فرودگاه رسوندم پیشش موندم تا نوبته پروازش برسه تو فرودگاه نشستیم و منتظر بودیم تو اون حال همش از ا.ت عکس مینداختم جوری که متوجه نمیشد ....بعد۲۰ مین اسم پروازشو گفتن ا.ت رفت ....همه کارارو کردن و ا.ت دیگه میخواست بره کمی بغض داشتم ولی خودمو نگه داشت بودم...داشتم به رفتنش نگا میکردم که برگشت و با دو پرید بغلم و با گریه گفت)
ـ ددی عاشقتمممم(گریه)
+ ( محکم بغلش کردم ) منم عاشقتم بیبم (با بغض)
ـ ( بی اهمیت به جایی که بودیم از ل/باش م/کی گرفتم و اون ادامش داد ...بعد۳ مین ازش جدا شدم و تا اخرین لحظه که سوار هواپیما میشدم ازش خدافظی میکردم....بلاخره هواپیما بلند شدو رفتیم به سمت بوسان)
+(بعد بلند شدن هواپیما رفتم سمت خونه...احساس پوچی داشتم ...دلم براش تنگ شده بود نشسته بودم رو مبل و به ا.ت فکر میکردمو به عکسایی که ازش گرفتم نگاه کردم ......من واقعا بدون اون هیچم...هیچ داشتم به این فکر میکردم که اگه ا.ت بود چیکار میکردم که........
حمایتتتتتت لاوامممم : ))
ارامشی برای حس تو
-( ....اونم بدون تردید بغلم کردو گردنمو بوسید )
+دوست دارم(بدنش و بو کشیدم ....بویی که همیشه بهم ارامش میده)
- منم(کمی خجالت)(بعد خوابیدیم و صبح بیدار شدم و صبحونه درست کردم داشتم صبحونه میخوردم که جونگ کوک با بالا تنه ی لختش اومد و پیشم نشست و گونمو بوسیدو گفت)
+ صبح بخیر بیبم(خوابالو)
- صبح بخیر ددی(براش صبحونه گذاشتم و نشستم رو پا/هاشو بغلش کردم)ددی
+ جونم(با موهاش بازی میکردم و چند لقمه صبحونه خوردم)
- منو تو قراره۳ ساعت از هم جدا بشیم(کیوت و ناراحت)(تو چشماش نگاه کردم )
+ (ل/بامو به ل/باش رسوندم و خیسو عمیق بو/سیدم ....دستمو بردم زیر رو/ناش و بلند شدمو بلندش کردمو بردمش تو اتاق و درو با پاهام بستم و رو ت/خت انداختمش و روش خی/مه زدم و گفتم)بیا از الان لذت ببریم(ل/بامو باز رو ل/باش گذاشتمو مح/کم مک میزدم....بعد چند مین ازش فاصله گرفتم بغلش کردم) فقط بهش فکر نکن بیب چون زود برت میگردونم پیش خودم
- باشه ددی جونم(محکم بغلش کردم)
+(بعد چند مین از بغل هم دراومدیم و اماده شدیم تا بریم فروگاه ا.ت تو حموم لباس عوض کرد و منم تو اتاق خودمو مرتب کردم موهامو شونه زدمو عطر زدم و ا.ت هم اماده شدو رفتیم از مامانمو بابام خدافظی کردیم و ا.ت رو تا فرودگاه رسوندم پیشش موندم تا نوبته پروازش برسه تو فرودگاه نشستیم و منتظر بودیم تو اون حال همش از ا.ت عکس مینداختم جوری که متوجه نمیشد ....بعد۲۰ مین اسم پروازشو گفتن ا.ت رفت ....همه کارارو کردن و ا.ت دیگه میخواست بره کمی بغض داشتم ولی خودمو نگه داشت بودم...داشتم به رفتنش نگا میکردم که برگشت و با دو پرید بغلم و با گریه گفت)
ـ ددی عاشقتمممم(گریه)
+ ( محکم بغلش کردم ) منم عاشقتم بیبم (با بغض)
ـ ( بی اهمیت به جایی که بودیم از ل/باش م/کی گرفتم و اون ادامش داد ...بعد۳ مین ازش جدا شدم و تا اخرین لحظه که سوار هواپیما میشدم ازش خدافظی میکردم....بلاخره هواپیما بلند شدو رفتیم به سمت بوسان)
+(بعد بلند شدن هواپیما رفتم سمت خونه...احساس پوچی داشتم ...دلم براش تنگ شده بود نشسته بودم رو مبل و به ا.ت فکر میکردمو به عکسایی که ازش گرفتم نگاه کردم ......من واقعا بدون اون هیچم...هیچ داشتم به این فکر میکردم که اگه ا.ت بود چیکار میکردم که........
حمایتتتتتت لاوامممم : ))
۳.۲k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.