Love sprouted🌱 in hate 🌾🍁🥀 عشق جوانه زده 🌱 در نفرت 🌾🍁🥀
_____________
#PaRt_26
یه پسره ی خیلی خیلی کراش هروز میومد و قهوه میخورد بعدش میرفت منم یه جورایی عاشقش شدم (بعد ۲۶ پارت تازه خانم عاشق شدن😡)امروز مثل همیشه داشتم سفارش مشتری هارو تحویل میدادم که همون پسره آمد رفتم سمتش و گفتم
&چی میل دارید
+خودت بلدی قهوه درست کنی
&بله
+پس خودت برام یه قهوه تلخ درست کن
&چشم
رفتم پشت میز بار و بقیش رو دادم تا لارا انجام بده شروع کردم به درست کردن قهوه ی تلخ اینبار با یه تفاوت که این قهوه مخصوص خودم بود بعد از تقریباً ۵مین قهوه آماده شده بود
& بفرمایید چیز دیگه آیی نمیخواید؟
+نه ممنون
&خواهش
برگشتم سر بقیه ی میزا امروز مامان و بابا هم قرار بود به خاطر تولد جویی بیان نیم ساعت گذشت ولی هنوز اون مرده نرفته انگار منتظر کسیه بعد از این فکر سرم و اوردم بالا مامان و بابا بودن جویی تند پرید تو بغلم بردمشون سر میزی که از قبل رزو شده بود روی کیک 🍰 شمع 🕯️ گذاشتم براشون و تبریک گفتیم و رفتم پشت بار
همون پسر آمد و حساب کرد قبل از رفتن یه نگاه به من انداخت خندید و چشمک زد از در کافه که بیرون رفت خودم رو انداختم توی دفتر مدیریت و روی صندلیم ولو شدم همون لحظه لوسی آمد تو و گفت
لوسی: کاتی
&بله
لوسی:همون پسره هست که هر روز میاد اینجا
&خب
لوسی: اینو داد بدم بهت
&چی هست
لوسی :نمیدونم
&بده ببینم
جعبه ی کوچیکه رو از دست لوسی گرفتم بازش کردم صدای در آگاهی از بیرون رفتن لوسی میداد توی جعبه رو نگاه کردم یه حلقه ی دوستی کوچیک با شماره و نامه بود نامه رو باز کردم شروع کردم به خوندن
+های میسیز افتخار آشنایی و دوستی رو با شما دارم
اگر من رو لایق میدونید به شماره ی توی جعبه زنگ بزن ◉‿◉
لبخندی از این حرکت پسری که شده فکر هرروزم شده گوشیم رو برداشتم و شماره ی توی جعبه رو گرفتم داشتم نا امید از جواب دادنش میشدم که صدای بم و دلنشینش توی گوشم پیچید
+بفرمایید
&سلام
(Teahyung)
با شنیدن صدای ملایمش لبخندی روی لبم نقش بست
+سلام میسیز خوبید
&ممنون مستر شما خوبید
+لطف دارید خانم سالواتوره
&شما اسم من رو از کجا میدونید ؟
+از روی پیکسل روی لباس کارتون
&بهار نیست منم اسمتون رو بدونم
+تهیونگ؛کیم تهیونگ
& کاترین سالواتوره خوشبختم
+همچنین ، بیاید یه قرار ملاقات داشته باشیم
&اوهوم فکر خوبین خوب مکان و زمان رو لطفاً برام پیامک کنید من باید برم
+خوشحال شدم صداتون رو شنیدم بانوی زیبا
&منم مفتخرم که با شما هم کلام شدم پسر مرموز
+؟پسر مرموز
&اره
+بای
&بای
(پرش زمانی به روز ملاقات )
دستی به لباس لی آی که توی تنم بود کشیدم و توی آینه به خودم نگاه انداختم و به سمت در حرکت کردم به رستوران خیلی شیکی رسیدم به گفته ی تهیونگ باید میرفتم طبقه دوم
________________
#PaRt_26
یه پسره ی خیلی خیلی کراش هروز میومد و قهوه میخورد بعدش میرفت منم یه جورایی عاشقش شدم (بعد ۲۶ پارت تازه خانم عاشق شدن😡)امروز مثل همیشه داشتم سفارش مشتری هارو تحویل میدادم که همون پسره آمد رفتم سمتش و گفتم
&چی میل دارید
+خودت بلدی قهوه درست کنی
&بله
+پس خودت برام یه قهوه تلخ درست کن
&چشم
رفتم پشت میز بار و بقیش رو دادم تا لارا انجام بده شروع کردم به درست کردن قهوه ی تلخ اینبار با یه تفاوت که این قهوه مخصوص خودم بود بعد از تقریباً ۵مین قهوه آماده شده بود
& بفرمایید چیز دیگه آیی نمیخواید؟
+نه ممنون
&خواهش
برگشتم سر بقیه ی میزا امروز مامان و بابا هم قرار بود به خاطر تولد جویی بیان نیم ساعت گذشت ولی هنوز اون مرده نرفته انگار منتظر کسیه بعد از این فکر سرم و اوردم بالا مامان و بابا بودن جویی تند پرید تو بغلم بردمشون سر میزی که از قبل رزو شده بود روی کیک 🍰 شمع 🕯️ گذاشتم براشون و تبریک گفتیم و رفتم پشت بار
همون پسر آمد و حساب کرد قبل از رفتن یه نگاه به من انداخت خندید و چشمک زد از در کافه که بیرون رفت خودم رو انداختم توی دفتر مدیریت و روی صندلیم ولو شدم همون لحظه لوسی آمد تو و گفت
لوسی: کاتی
&بله
لوسی:همون پسره هست که هر روز میاد اینجا
&خب
لوسی: اینو داد بدم بهت
&چی هست
لوسی :نمیدونم
&بده ببینم
جعبه ی کوچیکه رو از دست لوسی گرفتم بازش کردم صدای در آگاهی از بیرون رفتن لوسی میداد توی جعبه رو نگاه کردم یه حلقه ی دوستی کوچیک با شماره و نامه بود نامه رو باز کردم شروع کردم به خوندن
+های میسیز افتخار آشنایی و دوستی رو با شما دارم
اگر من رو لایق میدونید به شماره ی توی جعبه زنگ بزن ◉‿◉
لبخندی از این حرکت پسری که شده فکر هرروزم شده گوشیم رو برداشتم و شماره ی توی جعبه رو گرفتم داشتم نا امید از جواب دادنش میشدم که صدای بم و دلنشینش توی گوشم پیچید
+بفرمایید
&سلام
(Teahyung)
با شنیدن صدای ملایمش لبخندی روی لبم نقش بست
+سلام میسیز خوبید
&ممنون مستر شما خوبید
+لطف دارید خانم سالواتوره
&شما اسم من رو از کجا میدونید ؟
+از روی پیکسل روی لباس کارتون
&بهار نیست منم اسمتون رو بدونم
+تهیونگ؛کیم تهیونگ
& کاترین سالواتوره خوشبختم
+همچنین ، بیاید یه قرار ملاقات داشته باشیم
&اوهوم فکر خوبین خوب مکان و زمان رو لطفاً برام پیامک کنید من باید برم
+خوشحال شدم صداتون رو شنیدم بانوی زیبا
&منم مفتخرم که با شما هم کلام شدم پسر مرموز
+؟پسر مرموز
&اره
+بای
&بای
(پرش زمانی به روز ملاقات )
دستی به لباس لی آی که توی تنم بود کشیدم و توی آینه به خودم نگاه انداختم و به سمت در حرکت کردم به رستوران خیلی شیکی رسیدم به گفته ی تهیونگ باید میرفتم طبقه دوم
________________
۲.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.