(چند پارتی درخواستی...)
(چند پارتی درخواستی...)
وقتی بهش کمک کردی و جفتتون عاشق هم شدین...
ویو ات:
ّبا یه کافه تماس گرفتم و برای پس فردا رزروش کردم و راستش واقعا خوشحالم از خوشحالی زیاد در پوست خودم نمیگنجم .
اوه راستی بزار به جیهوپی پیام بدم باهاش اوکی کنم که پس فردا بیاد کافه .
At:
سلام چطوری خوشگله؟
J-Hope:
سلام خوبم تو چطوری ؟
At:
منم خوبم ... راستی برای پس فردا یه سوپرایز ویژه برات دارم یادت باشه به آدرسی که برات میفرستم ساعت ۷ بیای حله؟
J-Hope:
حله فسقلی
At:
یااا به کی میگی فسقلی
J-Hope:
تووووو
At:
باشههه ولی ... من فسقلیم توعم کوچولویی قبوله؟
J-Hope:
قبوله
At:
من برم مامانم صدام میکنه پس فردا یادت نره هاااا !!👀❤
J-Hope:
باشهه بای👋🏻
At:
بابای.
ویو جیهوپ:
یعنی ات چه سوپرایزی داره؟
مدام تو ذهنم همین سوال اکو میشد . بیخیال افکار تکراری تو ذهنم شدم و از رو تخت بلند شدم و رفتم تو اشپزخونه در یخچالو باز کردم و سرمو تا نصفه توش کردم یکم با چشمام یخچالو بالا پایین کردم یدونه سیب از تو یخچال ورداشتم و درشو بستم و دوباره اومدم توی اتاقم.
رفتم لبتابمو ورداشتم و دوباره خودمو رو تخت انداختم .
درشو باز کردم و انیمه عاشقان شیطانی یعتی انیمه مورد علاقم رو پلی کردم و شروع کردم به دیدن.
پس فردا...
ویو ات : واییی ساعت چهاره من چقدر خوابیدممم چه لباسی بپوشمممم خدایاااا منو سوسک کنننن . دم بازدم دم بازدم آروم باش هیچی نیست. یه جیغ فرابنفشی زدم و سریع رفتم حولمو از توی کشوم ورداشتم و پرواز کردم بسوی حموم ...
یه حموم ۲۰ مینی کردم و حولمو پوشیدم و رفتم جلوی میز آرایشم.
کرم پودرمو زدم و بعد خط چشم و ریمل و سایه چشم و در آخر بالم لب صورتی مو روی لبام زدم .
ادامه دارد...
وقتی بهش کمک کردی و جفتتون عاشق هم شدین...
ویو ات:
ّبا یه کافه تماس گرفتم و برای پس فردا رزروش کردم و راستش واقعا خوشحالم از خوشحالی زیاد در پوست خودم نمیگنجم .
اوه راستی بزار به جیهوپی پیام بدم باهاش اوکی کنم که پس فردا بیاد کافه .
At:
سلام چطوری خوشگله؟
J-Hope:
سلام خوبم تو چطوری ؟
At:
منم خوبم ... راستی برای پس فردا یه سوپرایز ویژه برات دارم یادت باشه به آدرسی که برات میفرستم ساعت ۷ بیای حله؟
J-Hope:
حله فسقلی
At:
یااا به کی میگی فسقلی
J-Hope:
تووووو
At:
باشههه ولی ... من فسقلیم توعم کوچولویی قبوله؟
J-Hope:
قبوله
At:
من برم مامانم صدام میکنه پس فردا یادت نره هاااا !!👀❤
J-Hope:
باشهه بای👋🏻
At:
بابای.
ویو جیهوپ:
یعنی ات چه سوپرایزی داره؟
مدام تو ذهنم همین سوال اکو میشد . بیخیال افکار تکراری تو ذهنم شدم و از رو تخت بلند شدم و رفتم تو اشپزخونه در یخچالو باز کردم و سرمو تا نصفه توش کردم یکم با چشمام یخچالو بالا پایین کردم یدونه سیب از تو یخچال ورداشتم و درشو بستم و دوباره اومدم توی اتاقم.
رفتم لبتابمو ورداشتم و دوباره خودمو رو تخت انداختم .
درشو باز کردم و انیمه عاشقان شیطانی یعتی انیمه مورد علاقم رو پلی کردم و شروع کردم به دیدن.
پس فردا...
ویو ات : واییی ساعت چهاره من چقدر خوابیدممم چه لباسی بپوشمممم خدایاااا منو سوسک کنننن . دم بازدم دم بازدم آروم باش هیچی نیست. یه جیغ فرابنفشی زدم و سریع رفتم حولمو از توی کشوم ورداشتم و پرواز کردم بسوی حموم ...
یه حموم ۲۰ مینی کردم و حولمو پوشیدم و رفتم جلوی میز آرایشم.
کرم پودرمو زدم و بعد خط چشم و ریمل و سایه چشم و در آخر بالم لب صورتی مو روی لبام زدم .
ادامه دارد...
۳.۱k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.