عشق در عذاب 💚
عشق در عذاب 💚
یهو عوق زد رفت طرف دست شویی بالا اورد بعد اراد کمکش کرد رفت بالا اتاقش
ویو اراد
از خونه اوا اینا اومدم بیرون سوار ماشین شدم و میخواستم که ملشین رو روشن کنم که دیدم روشن نمیشه
رها: امروز رفته بودم خونه محمد رفیق اراد ما خیلی وقته که رل زدیم و هیچ کس خبر نداره محمد داشت منو به خونه میرسوند که یهو دیدم اراد از ماشین پیاده شد رفت زنگ در خونه مارو زد منم از محمد خدافظی کردم و رفتم خونه
راوی: اراد : سلام پدر و مادر ماشینم خراب شده اگه زحمتی نیست میتونم انشب اینجا بخوابم ؟؟
م.ا و ب.ا : حتما برو اتاق اوا ، اوا خوابه برو پیشش دراز بکش
اراد : اها ممنون
ویو اوا
رفتم تو اتاقم انقدر که به این بچه فکر کردم خوابم برد
ویو اراد
رفتم در اتاق رو باز کردم و با همچین صحنه ای مواجه شدم....
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💚
یهو عوق زد رفت طرف دست شویی بالا اورد بعد اراد کمکش کرد رفت بالا اتاقش
ویو اراد
از خونه اوا اینا اومدم بیرون سوار ماشین شدم و میخواستم که ملشین رو روشن کنم که دیدم روشن نمیشه
رها: امروز رفته بودم خونه محمد رفیق اراد ما خیلی وقته که رل زدیم و هیچ کس خبر نداره محمد داشت منو به خونه میرسوند که یهو دیدم اراد از ماشین پیاده شد رفت زنگ در خونه مارو زد منم از محمد خدافظی کردم و رفتم خونه
راوی: اراد : سلام پدر و مادر ماشینم خراب شده اگه زحمتی نیست میتونم انشب اینجا بخوابم ؟؟
م.ا و ب.ا : حتما برو اتاق اوا ، اوا خوابه برو پیشش دراز بکش
اراد : اها ممنون
ویو اوا
رفتم تو اتاقم انقدر که به این بچه فکر کردم خوابم برد
ویو اراد
رفتم در اتاق رو باز کردم و با همچین صحنه ای مواجه شدم....
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💚
۱.۸k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.