𝐌𝐘 𝐅𝐎𝐗 pt 2
بهش میخوره 30 سالش باشه و به من میخوره 28 سالم باشه ولی در اصل اون 1009 سالشه و من 999... اون 2000 ساله ناپدید میشه ولی من 1000 ساله.
ویو ا.ت
یوجین(پسره) دوستمه. دوست دخترش بهش خیانت کرده و الان شکست عشقی خورده. شب قراره با لیسا و یوجین بریم بار تا یکم مست کنیم و به یوجین آرامش بدیم.(علامت یوجین/)
(شب توی بار)
/هی... بچه ها... چرا...(با گریه و حالت مستی) چرا ولم کرد؟ چرا رفت چسبید به اون ایکبیری؟ مگه من چیم کمتر بود؟
+یوجین... سعی کن فراموشش کنی چون اونم تورو فراموش کرده. پس الان اگه بهش فکر کنی حال خودتو بد تر میکنی.
٪ آره... ا.ت راست میگه یوجین.
+خیلی ممنون😐
٪ چیه خب چیزی یادم نیومد بهش بگم.
+هیــــــــ یوجین بَسِته چقدر میخوری؟
/میخوام تا صبح... فقط بخورم.(خنده)
+احمق جون خودت که نمیخوای بری خونه من باید وزن سنگینتو تحمل کنم و کولت کنم تا به خونتون برسی...
(در راه خونه ی یوجین)
+پسر چقدر سنگینیییی
/(خنده بعد گریه) ا.ت... تو بگو... من چیم بد بود که ولم کردددد؟
+هیچی... بخدا هیچی. فقط یکم وزنتو خودت حمل کن کمرم شکست.
یوجین دستشو از روی گردن ا.ت برداشت و گفت:
/الان میرم اون مرتیکه رو میکشم تا دیگه عشق منو ندزده.
+نهههه یوجین وایساااااا توروخداااا نروووو.
یوجین داشت با تمام سرعت میدوید و ا.ت هم دنبالش میدوید که یگه توی یه خیابون یوجینو گم کرد. سرشو برگردوند و دید که یوجین بیهوش روی یه ماشین افتاده.
+یوجین خرررر بت گفدم وایس... آقا این ماشین مال شماست؟
_بله!
+من واقعا عذر میخوام... خسارتشو هرچی باشه میدم. لطفا دوستمو درک کنید خیلی مست کرده.
(ویو جیهوپ)
اومده بودم دم یه فروشگاه تا برای خونم وسایل بخرم. ماشینو پارک کردم و رفتم توی فروشگاه وقتی اومدم بیرون دیدم یه پسر که نسبتا مست بود، روی شیشه ی ماشینم بیهوش شده. بعد اون یه دختر اومد و یکم به پسره فحش داد و بعد ازم پرسید این ماشین مال شماست و من گفتم بله. اون گفت دوستشو درک کنم چون مست بوده و حالش خوب نبوده.
ویو ا.ت
روشو برگردوند و وقتی دیدم که چقدر جذاب و خوشگله، یه لحظه ماتم برد.
_خانوم؟ خانوم؟
+عااا بله بله؟
_دوستتون حالش خوب نیست، نیازی نیست خسارتم بدید.
+عاخه اینجوری که نمیشه.
_لازم نیست. مگه چقدر خسارت وارد شده که بخوام از شما بگیرم؟ خودم تعمیرش میکنم.
+ممنون... بازم عذر میخوام... یوجیننن پاشو... الهی خبر مرگتو بیارن نگا کن چجوری خوار و خفیفم کردی... بمیری بهت گفتم کمتر بخور.
/ولم کن بذار برم بکشمش.
ا.ت دست یوجینو میندازع دور گردنش و میخواستند برن که...
ویو ا.ت
یوجین(پسره) دوستمه. دوست دخترش بهش خیانت کرده و الان شکست عشقی خورده. شب قراره با لیسا و یوجین بریم بار تا یکم مست کنیم و به یوجین آرامش بدیم.(علامت یوجین/)
(شب توی بار)
/هی... بچه ها... چرا...(با گریه و حالت مستی) چرا ولم کرد؟ چرا رفت چسبید به اون ایکبیری؟ مگه من چیم کمتر بود؟
+یوجین... سعی کن فراموشش کنی چون اونم تورو فراموش کرده. پس الان اگه بهش فکر کنی حال خودتو بد تر میکنی.
٪ آره... ا.ت راست میگه یوجین.
+خیلی ممنون😐
٪ چیه خب چیزی یادم نیومد بهش بگم.
+هیــــــــ یوجین بَسِته چقدر میخوری؟
/میخوام تا صبح... فقط بخورم.(خنده)
+احمق جون خودت که نمیخوای بری خونه من باید وزن سنگینتو تحمل کنم و کولت کنم تا به خونتون برسی...
(در راه خونه ی یوجین)
+پسر چقدر سنگینیییی
/(خنده بعد گریه) ا.ت... تو بگو... من چیم بد بود که ولم کردددد؟
+هیچی... بخدا هیچی. فقط یکم وزنتو خودت حمل کن کمرم شکست.
یوجین دستشو از روی گردن ا.ت برداشت و گفت:
/الان میرم اون مرتیکه رو میکشم تا دیگه عشق منو ندزده.
+نهههه یوجین وایساااااا توروخداااا نروووو.
یوجین داشت با تمام سرعت میدوید و ا.ت هم دنبالش میدوید که یگه توی یه خیابون یوجینو گم کرد. سرشو برگردوند و دید که یوجین بیهوش روی یه ماشین افتاده.
+یوجین خرررر بت گفدم وایس... آقا این ماشین مال شماست؟
_بله!
+من واقعا عذر میخوام... خسارتشو هرچی باشه میدم. لطفا دوستمو درک کنید خیلی مست کرده.
(ویو جیهوپ)
اومده بودم دم یه فروشگاه تا برای خونم وسایل بخرم. ماشینو پارک کردم و رفتم توی فروشگاه وقتی اومدم بیرون دیدم یه پسر که نسبتا مست بود، روی شیشه ی ماشینم بیهوش شده. بعد اون یه دختر اومد و یکم به پسره فحش داد و بعد ازم پرسید این ماشین مال شماست و من گفتم بله. اون گفت دوستشو درک کنم چون مست بوده و حالش خوب نبوده.
ویو ا.ت
روشو برگردوند و وقتی دیدم که چقدر جذاب و خوشگله، یه لحظه ماتم برد.
_خانوم؟ خانوم؟
+عااا بله بله؟
_دوستتون حالش خوب نیست، نیازی نیست خسارتم بدید.
+عاخه اینجوری که نمیشه.
_لازم نیست. مگه چقدر خسارت وارد شده که بخوام از شما بگیرم؟ خودم تعمیرش میکنم.
+ممنون... بازم عذر میخوام... یوجیننن پاشو... الهی خبر مرگتو بیارن نگا کن چجوری خوار و خفیفم کردی... بمیری بهت گفتم کمتر بخور.
/ولم کن بذار برم بکشمش.
ا.ت دست یوجینو میندازع دور گردنش و میخواستند برن که...
۵.۳k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.