تک پارتی جیمین
اه خدا دوباره این بحث همیشگی!
من جیمینو دوست داشتم ولی اون چی؟
به چشم یه دوست بهم نگاه میکرد.
حتی چندبار بهش گفته بودم ولی درخواستمو رد کرده بود.
هیچوقت نمیدونست گفتن این کلمه چقد برام سخت بود.
امروز به دکتر رفته بودمو و واقعا ناامید توی خونه نشسته بودم.
دکتر بهم گفته بود نهایت ۳ ماه دیگه زندم.
توی خونه نشسته بودم که زنگ خونه خورد.
به سمت در رفتمو در باز کردم.
درسته خودش جلوی در بود.
سعی کردم خودمو خوب نشون بدم.
اومد تو و روی مبل نشست:خب ات عزیزم بیا بغلم
رفتم سمتش و بغلش کردم که منو روی پاش نشوند.
ات:چ..چیکار میکنی
جیمین:ات من میدونم تو یه بیماری داری
آت:از کجا میدونی؟؟؟
جیمین:شاید ندونی ولی اون کسی که ازمایشتو گرفت یوجین بود.
دوست صمیمی هردومون.
و همش الکی بود.
ات:ه...ها؟
جیمین:درسته بیب همش کار من بود!
ات:ج...جیمین چی میگی؟
جیمین:ات من تا اخر عمر عاشقتم ممنون که تو اولین دوستم توی مدرسه و بعد اولین و بهترین فرد زندگیم بودی!
پایان!😐
من جیمینو دوست داشتم ولی اون چی؟
به چشم یه دوست بهم نگاه میکرد.
حتی چندبار بهش گفته بودم ولی درخواستمو رد کرده بود.
هیچوقت نمیدونست گفتن این کلمه چقد برام سخت بود.
امروز به دکتر رفته بودمو و واقعا ناامید توی خونه نشسته بودم.
دکتر بهم گفته بود نهایت ۳ ماه دیگه زندم.
توی خونه نشسته بودم که زنگ خونه خورد.
به سمت در رفتمو در باز کردم.
درسته خودش جلوی در بود.
سعی کردم خودمو خوب نشون بدم.
اومد تو و روی مبل نشست:خب ات عزیزم بیا بغلم
رفتم سمتش و بغلش کردم که منو روی پاش نشوند.
ات:چ..چیکار میکنی
جیمین:ات من میدونم تو یه بیماری داری
آت:از کجا میدونی؟؟؟
جیمین:شاید ندونی ولی اون کسی که ازمایشتو گرفت یوجین بود.
دوست صمیمی هردومون.
و همش الکی بود.
ات:ه...ها؟
جیمین:درسته بیب همش کار من بود!
ات:ج...جیمین چی میگی؟
جیمین:ات من تا اخر عمر عاشقتم ممنون که تو اولین دوستم توی مدرسه و بعد اولین و بهترین فرد زندگیم بودی!
پایان!😐
۱۶.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.