خون آشام و گرگینه
خون آشام و گرگینه
پارت ۹
.
ویو کوک
یهو صدای باز شدن در شنیدم و اومد بالا و با کسی که دیدم خشکم زد...
اون...
جیمین بود(خوشحالی)
(جیمین اینجا صمیمی ترین دوست کوک عه و انقد کوک بهش اعتماد داره که کلید خونشم داده به اون)
کوک: وای جیمینننن دلم برات تنگ شده بود(کیوت)
جیمین: منم همینطور(لبخند)
(همو بغل کردن)
ات: سلام (ات نمیدونست این کیه و جا خورد)
جیمین: سلام. کوک، معرفی نمیکنی؟
کوک: خب (رو به ات) این جیمین دوست صمیمی منه(رو به جیمین) تین ات خواهر منه.
(راستی جیمین هم خون آشامه و ۲۵ سالشه)
ات: خوشبختم
جیمین: همچنین
ات: ببخشید من نمیتونم پاشم
جیمین: چرا؟ (نگران)
کوک: خب داستانش مفصله بعدا بهت میگم
ویو ات
صدای در شنیدم و یکی اومد بالا و تعجب کردم اون چه جوری اومد بالا؟ مگه کلید داشت که دیدم رفتن بغل هم و منم سلام کردم که اون گفت کوک معرفی نمیکنی فهمیدم این دوست صمیمیه کوکه و خون آشامه چون دندون نیش داشت و فک کنم ۲۴ ۲۵ سالش اینا باشه
پارت ۹ تموم شددددد
شرطا: ۹ کامنت
پارت ۹
.
ویو کوک
یهو صدای باز شدن در شنیدم و اومد بالا و با کسی که دیدم خشکم زد...
اون...
جیمین بود(خوشحالی)
(جیمین اینجا صمیمی ترین دوست کوک عه و انقد کوک بهش اعتماد داره که کلید خونشم داده به اون)
کوک: وای جیمینننن دلم برات تنگ شده بود(کیوت)
جیمین: منم همینطور(لبخند)
(همو بغل کردن)
ات: سلام (ات نمیدونست این کیه و جا خورد)
جیمین: سلام. کوک، معرفی نمیکنی؟
کوک: خب (رو به ات) این جیمین دوست صمیمی منه(رو به جیمین) تین ات خواهر منه.
(راستی جیمین هم خون آشامه و ۲۵ سالشه)
ات: خوشبختم
جیمین: همچنین
ات: ببخشید من نمیتونم پاشم
جیمین: چرا؟ (نگران)
کوک: خب داستانش مفصله بعدا بهت میگم
ویو ات
صدای در شنیدم و یکی اومد بالا و تعجب کردم اون چه جوری اومد بالا؟ مگه کلید داشت که دیدم رفتن بغل هم و منم سلام کردم که اون گفت کوک معرفی نمیکنی فهمیدم این دوست صمیمیه کوکه و خون آشامه چون دندون نیش داشت و فک کنم ۲۴ ۲۵ سالش اینا باشه
پارت ۹ تموم شددددد
شرطا: ۹ کامنت
۱۴.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.