The mafia .love P9
خدمتکار رو به من کرد و گفت : خانم هوانگ دارید کجا میرید ؟
اینکه من به فامیل هوانگ صدا میزنند متنفر بودم اما سعی کردم این تنفر و پنهون کنم
+دارم میرم بیرون
خدمتکار : اقای هوانگ خبر دارند؟
+آ.آ.ره خبر دارن
بعد از انکه فهمیدم هواسش به من نیست زود پا به فرار گذاشتم تا جایی که در حد توانم بود دویدم تا از اون عمارت بی رحم دور بشم .
ویو هیونجین
خیالم راحت بود چون بادیگارد فرستاده بودم تا مواظب ا.ت باشه تصمیم گرفتم ببینم ا.ت داره چیکار میکنه تا وارد اتاق شدم ا.ت نبود روبه بادیگارد کردم و گفتم : این دختره کجاست ؟
بادیگارد: من نمیدونم من چند دقیقه پیش رفتم به یکی از بادیگار ها کمک کنم
_تو باید حواست باشه به دلیل حواس پرتیت اخراجی
بادیگارد : اما اقای هوانگ
_ اما نداریم همینه که هست
از یکی از خدمتکار ها پرسیدم گفت : خانم هوانگ گفتند که به شما گفته که میره بیرون
_اون شما رو گول زده
سه تا از بادیگارد هارو همراه خودم فرستادمشون تا دنبال ا.ت بگردیم ...
اینکه من به فامیل هوانگ صدا میزنند متنفر بودم اما سعی کردم این تنفر و پنهون کنم
+دارم میرم بیرون
خدمتکار : اقای هوانگ خبر دارند؟
+آ.آ.ره خبر دارن
بعد از انکه فهمیدم هواسش به من نیست زود پا به فرار گذاشتم تا جایی که در حد توانم بود دویدم تا از اون عمارت بی رحم دور بشم .
ویو هیونجین
خیالم راحت بود چون بادیگارد فرستاده بودم تا مواظب ا.ت باشه تصمیم گرفتم ببینم ا.ت داره چیکار میکنه تا وارد اتاق شدم ا.ت نبود روبه بادیگارد کردم و گفتم : این دختره کجاست ؟
بادیگارد: من نمیدونم من چند دقیقه پیش رفتم به یکی از بادیگار ها کمک کنم
_تو باید حواست باشه به دلیل حواس پرتیت اخراجی
بادیگارد : اما اقای هوانگ
_ اما نداریم همینه که هست
از یکی از خدمتکار ها پرسیدم گفت : خانم هوانگ گفتند که به شما گفته که میره بیرون
_اون شما رو گول زده
سه تا از بادیگارد هارو همراه خودم فرستادمشون تا دنبال ا.ت بگردیم ...
۲۳۶
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.