اولین تجربه با تو
اولین تجربه با تو
پارت ۱۶
امروز چهلم پدر و مادرم بود.بعد از چهل روز فردا میرفتم سرکار.بعد از تموم شدن مراسم برگشتم خونه.وقتی رسیدم خونه اصلا اشتها نداشتم پس همونجوری خوابیدم.
(صبح)
کیونگ
از خواب بلند شدم.رفتم حموم و بعد از بیرون اومدنم لباسام رو پوشیدم،موهام زو هشک کردم و رفتن پایین و صبحونم رو خوردم.
میخواستم با موتور برم پس سولر موتور شدم و به سمت شرکت حرکت کردم.وقتی رسیدم همه برام سر خم کردن.به ننشیم گفتم بیاد تو دفترم.وقتی ولرد دفار شدم و پشت میز نشستم منشیم در زد
-بیاتو
منشی.ک.ی:خانم با من کاری داشتین؟
-قرار با چناب جئون رو بزار برای ۲ روز بعد
منشی.ک.ی:چشم.دیگه کاری با من ندارید؟
-بگو بران قهوه بیارن
منشی.ک.ی:چشم.با اجازه
وقتی که منشیم رفت نشستم و کارام رو شروع کردم
کیونگ
-.....پرش به شب موقع برگشتن به خونه:
بعد از کارم با موتور داشتم برمیگشتم خونه که چشمم به یه کافه افتاد رفتم داخل و یه قهوه سفارش دادم.وقتی سفارشم رو گرفتم داشتم میومدم بیرون که با ضربه ای که به سرم خورد بیهوش شدم و دیگه چیزی حالیم نشد ..........
پارت ۱۶
امروز چهلم پدر و مادرم بود.بعد از چهل روز فردا میرفتم سرکار.بعد از تموم شدن مراسم برگشتم خونه.وقتی رسیدم خونه اصلا اشتها نداشتم پس همونجوری خوابیدم.
(صبح)
کیونگ
از خواب بلند شدم.رفتم حموم و بعد از بیرون اومدنم لباسام رو پوشیدم،موهام زو هشک کردم و رفتن پایین و صبحونم رو خوردم.
میخواستم با موتور برم پس سولر موتور شدم و به سمت شرکت حرکت کردم.وقتی رسیدم همه برام سر خم کردن.به ننشیم گفتم بیاد تو دفترم.وقتی ولرد دفار شدم و پشت میز نشستم منشیم در زد
-بیاتو
منشی.ک.ی:خانم با من کاری داشتین؟
-قرار با چناب جئون رو بزار برای ۲ روز بعد
منشی.ک.ی:چشم.دیگه کاری با من ندارید؟
-بگو بران قهوه بیارن
منشی.ک.ی:چشم.با اجازه
وقتی که منشیم رفت نشستم و کارام رو شروع کردم
کیونگ
-.....پرش به شب موقع برگشتن به خونه:
بعد از کارم با موتور داشتم برمیگشتم خونه که چشمم به یه کافه افتاد رفتم داخل و یه قهوه سفارش دادم.وقتی سفارشم رو گرفتم داشتم میومدم بیرون که با ضربه ای که به سرم خورد بیهوش شدم و دیگه چیزی حالیم نشد ..........
۲.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.