قلبم شده کیسه بوکست❤️🩹🫀👊🏻
قلبم شده کیسه بوکست❤️🩹🫀👊🏻
𝑷𝒂𝒓𝒕𝟑
_____________________
معدم بهم ریخت دویدم سمت سرویس خودمو خالی کردم.
چند روزه حالم اینجوریه اما من گذاشتم به پای مسمومیت
برگشتم پیش کوک که دیدم افتاده زمین
دویدم سمتش اما بیهوش بود...
زنگ زدم به اورژانس بعد به جیهوپ
"بیمارستان"
نشسته بودم روی صندلی ها که جیهوپ رو دیدم بلند شدم و گفتم
♤حالش چطوره...؟
_خوبه ولی دنده هاش شکسته
♤چی!چرا چیشده!؟
_راستش امشب رفته بود رینگ
تا خواستم چیزی بگم دوباره حالم بد شد و رفتم سمت سرویس بهداشتی بیمارستان
وقتی اومدم بیرون جیهوپ و دیدم
_ات رنگ به رو نداری خوبی
♤ا..ره
تا خواستم چیزی بگم افتادم و جیهوپ رو هوا گرفتم
اما چشمام بسته شد
"کوک"
چشمام با بوی الکل باز کردم نور به چشمام میخورد بستمشون. صدای در اومد به در نگاه کردم که جیهوپ رو دیدم.
_بهوش اومدی
+هوم
_حالت خوبه درد نداری پدر نمونه
+خوبم ولی پدر آخرش ر...
نذاشت چیزی بگم و گفت
_عمو شدم بابا شدی مامان شدش
گیج بهش نگاه کردم که گفت
_بیشور بچه کاشتی تو دل ات بابا شدی
اینو که گفت کیلو کیلو قند تو دلم آب شد
بهش نگاه کردم و گفتم
+واقعا میگی
_هوم
+الان..
_ات بیهوشه
+میخوام ببینمش
_باید با
+میخوام ببینمش
_باشه حالا دعوا داری چرا
بزور از جام به کمک جیهوپ بلند شدم و رفتم سمت
در و پیش ات...
در و باز کرد جیهوپ نشستم رو صندلی کنار ات
بهش نگاه کردم
یه دختر کوچولوی مهربون که آدم دلش میخواست
بغلش کنه بوسش کنه ولی من کی این کار ها رو براش کردم ات از وقتی با من ازدواج کرد فق درد کشید و تنهایی...
بیشتر موندن رو پیشش جایز نمیدونم باید برم
از جام بلند شدم که درد بدی تو کل بدنم احساس کردم
خواستم کاری کنم که افتا م زمین و سرم خورد به زمین سرد بیمارستان.
تنها چیزی که شنیدم صدای داد جیهوپ و کمک خواستند بود... بعد سیاهی مطلق....
___________________
مثلن لایک های این فیکمون رو به ۵۰ برسونید:)
حمایت میخوام ازتون...
از ۸۷۷ نفر کلا ۲۰نفر همیشه لایک میکنن
چرا؟!
𝑷𝒂𝒓𝒕𝟑
_____________________
معدم بهم ریخت دویدم سمت سرویس خودمو خالی کردم.
چند روزه حالم اینجوریه اما من گذاشتم به پای مسمومیت
برگشتم پیش کوک که دیدم افتاده زمین
دویدم سمتش اما بیهوش بود...
زنگ زدم به اورژانس بعد به جیهوپ
"بیمارستان"
نشسته بودم روی صندلی ها که جیهوپ رو دیدم بلند شدم و گفتم
♤حالش چطوره...؟
_خوبه ولی دنده هاش شکسته
♤چی!چرا چیشده!؟
_راستش امشب رفته بود رینگ
تا خواستم چیزی بگم دوباره حالم بد شد و رفتم سمت سرویس بهداشتی بیمارستان
وقتی اومدم بیرون جیهوپ و دیدم
_ات رنگ به رو نداری خوبی
♤ا..ره
تا خواستم چیزی بگم افتادم و جیهوپ رو هوا گرفتم
اما چشمام بسته شد
"کوک"
چشمام با بوی الکل باز کردم نور به چشمام میخورد بستمشون. صدای در اومد به در نگاه کردم که جیهوپ رو دیدم.
_بهوش اومدی
+هوم
_حالت خوبه درد نداری پدر نمونه
+خوبم ولی پدر آخرش ر...
نذاشت چیزی بگم و گفت
_عمو شدم بابا شدی مامان شدش
گیج بهش نگاه کردم که گفت
_بیشور بچه کاشتی تو دل ات بابا شدی
اینو که گفت کیلو کیلو قند تو دلم آب شد
بهش نگاه کردم و گفتم
+واقعا میگی
_هوم
+الان..
_ات بیهوشه
+میخوام ببینمش
_باید با
+میخوام ببینمش
_باشه حالا دعوا داری چرا
بزور از جام به کمک جیهوپ بلند شدم و رفتم سمت
در و پیش ات...
در و باز کرد جیهوپ نشستم رو صندلی کنار ات
بهش نگاه کردم
یه دختر کوچولوی مهربون که آدم دلش میخواست
بغلش کنه بوسش کنه ولی من کی این کار ها رو براش کردم ات از وقتی با من ازدواج کرد فق درد کشید و تنهایی...
بیشتر موندن رو پیشش جایز نمیدونم باید برم
از جام بلند شدم که درد بدی تو کل بدنم احساس کردم
خواستم کاری کنم که افتا م زمین و سرم خورد به زمین سرد بیمارستان.
تنها چیزی که شنیدم صدای داد جیهوپ و کمک خواستند بود... بعد سیاهی مطلق....
___________________
مثلن لایک های این فیکمون رو به ۵۰ برسونید:)
حمایت میخوام ازتون...
از ۸۷۷ نفر کلا ۲۰نفر همیشه لایک میکنن
چرا؟!
۱۶.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.