یو روز غیر عادی پارت⁵
علامت ؛
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
ای خدا اصلا یادم نبود شرکت دوربین داره
یه تک خنده ای کرد و گفت
_ عیبی نداره بهش فکر نکن بیا بریم سراغ کارمون
منم دیگه به رویه خودم نیاوردم و به کار رسیدم
/سه ساعت بعد\
همشون تموم شدن خیلی خسته بودم داشتم پیاده میرفتم که یه ماشین جلو پام ترمز کرد شیشه رو که داد پایین دیدم اقایه جونگکوک هست
؛؛ مشکلی پیش اومده ؟
_ سوار شو تا برسونمتون
؛؛ لازم نیست زحمت نکشید خودم میرم
_ بشینید وقت رو هدر ندین
چون خسته بودم هیچی نگفتم و نشستم ادرسو دادم و دیگه هیچی نگفتم گیج خواب بودم ... با صدا زدن هایه یه نفر بلند شدم و دیدم رئیسم تا تو حلقم اومده و داره صدام میزنه
؛؛ اومم بله ؟ چیزی شده
_ رسیدیم
؛؛ عا خیلی ممنونم که تا خونه منو رسوندین
_ خواهش میکنم
خدافظی کردم و رفتم تو یه سیب خوردم و لباسمو عوض کردم رفتم تو رختخواب سریع خوابن برد
/ساعت۶ و نیم\
وای این زنگ بی مصرف یک ساعته داره صدا میده بابا خودت خسته نشدی؟ میزنم لهت میکنمااا چیییی؟ ساعت ۶ و نیمهههه
مث جت بلند شدم و لباس هایه دیروز رو پوشیدم چون وقت نداشتم لباس انتخاب کنم یه شیرینی برداشتم و خوردم سوار تاکسی شدم .... رسیدم با دو رفتم سر میزم
که خانم مین صدام زد
"" خانم پارککک تشزیف بیارید
؛؛ بدبخت شدم (اروم گفت)
رفتم پیشش عصبی بود
"" نیم ساعت تاخیر داشتی به جه دلیل؟؟
؛؛ امم خوب ... خواب موندم
"" چی؟ مگه اومدی مدرسه که میگی خواب موندم هااا
_ خانم مین چیزی شده؟
"" عا نهه قربان فقط دیر اومده بود
_ اوهوم ... بفرستش اتاقم
"" چشم رئیس
برگشت سمت من با یه خشم عجیب گفت
"" برو اتاق رئیس
منم با ترس رفتم اتاقشون اول صبی چه دردسری درست کردم یکم سحر خیز باش یکممم !
؛؛با من کار داشتین؟
_ بله بیا بشین
_ خوب ...
؛؛ بخدا از قصد نبود قول میدم از این به بعد زود بیام سرکار لطفا اخراجم نکنین من به زور تونستم کار پیدا کنم حتی به عنوان تنبیه حاضرم کل هفته رو کار کنم و استراحتم نکنم فق ....
_ بابا نفس بگیر دختر ... (خنده) باشه فهمیدم عب نداره فق این بار اخره میبخشم
؛؛ خیلی ممنونم قول میدم از این به بعد سر وقت بیام سرکار
_ خوبه ... عا راستی واسه پرنوده هایه دیروز بهت یه فلش دادم جاس امنه دیگه؟
؛؛ اومم بله جاش امنه امنه خیالتون راحت
_خوبه میتونی بری
بلند شدم احترام گذاشتم و اومدم بیرون خدا رحم کرد خانم مین چرا اینقدر عصبیه انگار ارث باباشو خوردم والا
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
ای خدا اصلا یادم نبود شرکت دوربین داره
یه تک خنده ای کرد و گفت
_ عیبی نداره بهش فکر نکن بیا بریم سراغ کارمون
منم دیگه به رویه خودم نیاوردم و به کار رسیدم
/سه ساعت بعد\
همشون تموم شدن خیلی خسته بودم داشتم پیاده میرفتم که یه ماشین جلو پام ترمز کرد شیشه رو که داد پایین دیدم اقایه جونگکوک هست
؛؛ مشکلی پیش اومده ؟
_ سوار شو تا برسونمتون
؛؛ لازم نیست زحمت نکشید خودم میرم
_ بشینید وقت رو هدر ندین
چون خسته بودم هیچی نگفتم و نشستم ادرسو دادم و دیگه هیچی نگفتم گیج خواب بودم ... با صدا زدن هایه یه نفر بلند شدم و دیدم رئیسم تا تو حلقم اومده و داره صدام میزنه
؛؛ اومم بله ؟ چیزی شده
_ رسیدیم
؛؛ عا خیلی ممنونم که تا خونه منو رسوندین
_ خواهش میکنم
خدافظی کردم و رفتم تو یه سیب خوردم و لباسمو عوض کردم رفتم تو رختخواب سریع خوابن برد
/ساعت۶ و نیم\
وای این زنگ بی مصرف یک ساعته داره صدا میده بابا خودت خسته نشدی؟ میزنم لهت میکنمااا چیییی؟ ساعت ۶ و نیمهههه
مث جت بلند شدم و لباس هایه دیروز رو پوشیدم چون وقت نداشتم لباس انتخاب کنم یه شیرینی برداشتم و خوردم سوار تاکسی شدم .... رسیدم با دو رفتم سر میزم
که خانم مین صدام زد
"" خانم پارککک تشزیف بیارید
؛؛ بدبخت شدم (اروم گفت)
رفتم پیشش عصبی بود
"" نیم ساعت تاخیر داشتی به جه دلیل؟؟
؛؛ امم خوب ... خواب موندم
"" چی؟ مگه اومدی مدرسه که میگی خواب موندم هااا
_ خانم مین چیزی شده؟
"" عا نهه قربان فقط دیر اومده بود
_ اوهوم ... بفرستش اتاقم
"" چشم رئیس
برگشت سمت من با یه خشم عجیب گفت
"" برو اتاق رئیس
منم با ترس رفتم اتاقشون اول صبی چه دردسری درست کردم یکم سحر خیز باش یکممم !
؛؛با من کار داشتین؟
_ بله بیا بشین
_ خوب ...
؛؛ بخدا از قصد نبود قول میدم از این به بعد زود بیام سرکار لطفا اخراجم نکنین من به زور تونستم کار پیدا کنم حتی به عنوان تنبیه حاضرم کل هفته رو کار کنم و استراحتم نکنم فق ....
_ بابا نفس بگیر دختر ... (خنده) باشه فهمیدم عب نداره فق این بار اخره میبخشم
؛؛ خیلی ممنونم قول میدم از این به بعد سر وقت بیام سرکار
_ خوبه ... عا راستی واسه پرنوده هایه دیروز بهت یه فلش دادم جاس امنه دیگه؟
؛؛ اومم بله جاش امنه امنه خیالتون راحت
_خوبه میتونی بری
بلند شدم احترام گذاشتم و اومدم بیرون خدا رحم کرد خانم مین چرا اینقدر عصبیه انگار ارث باباشو خوردم والا
۲۴.۷k
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.