فیک جیمین ( کیوت و خشن ) پارت ۲۸
از زبان سویونگ
نمیدونم میونگ اونوره تلفن چی به جیمین گفت که جیمین هم گفت باشه میام
میخواست بره که گفتم : کجا کجا گفت : با اجازت دارم میرم پیشه میونگ گفتم : نمیتونی بری چون من باهات کلی کار دارم اصلا از اون گذشته تو باعث شدی پای من اینجوری بشه پس باید به حرفام گوش کنی گفت : خیلی خب باشه چیکار کنم گفتم : من چند روزه حموم نرفتم ازم انتظار نداری که دو هفته اینطوری بمونم تا بوی گند بدم پس باید ببریم حموم گفت : چیییی من ببرمت حموم خندیدم و گفتم : نه منحرف اونجوری حموم نه فقط موهام رو بشور همین گفت : سویونگ حیف که مجبورم وگرنه هیچکاری برات نمیکردم گفتم : حرف نباشه کارِت رو بکن اومد بغلم کرد و بردم توی حموم تو وان گذاشتم خودشم صندلی گذاشت و بیرونه وان پشتم نشست ( ۳۰ دقیقه بعد ) بالاخره موهام رو شست آوردم بیرون گذاشتم روی صندلی جلوی میز آرایشی موهام رو خشک کرد و بعد آروم بردم و گذاشتم روی تخت چون خیلی خوابم میومد خوابیدم
( دو هفته بعد )
از زبان سویونگ
تقریباً پام خوب شده ولی فعلا دکتر گفته کفش پاشنه بلند اینا نپوشم کتانی و اینجور چیزا بپوشم بعده دو هفته رفتم شرکت همه بهم میگفتن بلا به دور در همین حین تهیونگ رو دیدم اومد سمتم و گفت : حالت چطوره سویونگ گفتم : خوبم تو چطوری گفت : هستیم دیگه گفت : امروز نهار اگر وقتت خالیه توی رستوران شرکت باهم نهار بخوریم گفتم : البته حتماً بهش لبخند زدم و رفتم طرف آسانسور رفتم طبقه بالا. دفترم کلی برگه امضاء کردم به ساعت نگاه کردم دیگه وقت نهار بود رفتم پایین تهیونگ کناره در منتظرم بود باهاش رفتم به کافی شاپ شرکت نشیتیم سره یه میز که میونگ و جیمین دیدم اومدن سمته منو تهیونگ میونگ گفت : اشکالی نداره ما هم با شما نهار بخوریم یه لبخند مصنوعی زدم و گفتم : البته که نه 🙂
نشستن بعد از چند دقیقه نهارمون تموم شد میونگ بلند شد که الکی به بهانه سر گیجه خودشو انداخت توی بغل جیمین ایششششش فقط حرص منو در میاره
جیمین هم خیلی نگرانش شد براید استایل بغلش کرد و بردش لعنت بهت پارک جیمین
خیلی عصبی بودم تهیونگ که دیدم گفت : سویونگ عصبی نشو اونا ارزش اعصبانی شدنت رو ندارن گفتم : معلومه که ندارن
( شب )
داشتم با پدره جیمین در مورد برگه های امضاء نشده حرف میزدم که تلفنم زنگ زد یه شماره ناشناس بود یعنی کیه جواب دادم گفتم : بله بفرمایین گفت : سویونگ برو به این آدرسی که بهت میگم تا شوهرت رو ببینی گفتم : تو....که قطع کرد گفتم : من باید برم پدر گفت : کجا میری گفتم : چیزه مهمی نیست
رفتم به اون آدرس یه خونه شیک و لاکچری بود
از زبان میونگ
جیمین امشب خونه منه میخوام یه شب رویایی رو براش بسازم تا حتی به سویونگ فکر هم نکنه توی بغل جیمین بودم داشتم دکمه های پیراهنش رو باز میکردم که..
نمیدونم میونگ اونوره تلفن چی به جیمین گفت که جیمین هم گفت باشه میام
میخواست بره که گفتم : کجا کجا گفت : با اجازت دارم میرم پیشه میونگ گفتم : نمیتونی بری چون من باهات کلی کار دارم اصلا از اون گذشته تو باعث شدی پای من اینجوری بشه پس باید به حرفام گوش کنی گفت : خیلی خب باشه چیکار کنم گفتم : من چند روزه حموم نرفتم ازم انتظار نداری که دو هفته اینطوری بمونم تا بوی گند بدم پس باید ببریم حموم گفت : چیییی من ببرمت حموم خندیدم و گفتم : نه منحرف اونجوری حموم نه فقط موهام رو بشور همین گفت : سویونگ حیف که مجبورم وگرنه هیچکاری برات نمیکردم گفتم : حرف نباشه کارِت رو بکن اومد بغلم کرد و بردم توی حموم تو وان گذاشتم خودشم صندلی گذاشت و بیرونه وان پشتم نشست ( ۳۰ دقیقه بعد ) بالاخره موهام رو شست آوردم بیرون گذاشتم روی صندلی جلوی میز آرایشی موهام رو خشک کرد و بعد آروم بردم و گذاشتم روی تخت چون خیلی خوابم میومد خوابیدم
( دو هفته بعد )
از زبان سویونگ
تقریباً پام خوب شده ولی فعلا دکتر گفته کفش پاشنه بلند اینا نپوشم کتانی و اینجور چیزا بپوشم بعده دو هفته رفتم شرکت همه بهم میگفتن بلا به دور در همین حین تهیونگ رو دیدم اومد سمتم و گفت : حالت چطوره سویونگ گفتم : خوبم تو چطوری گفت : هستیم دیگه گفت : امروز نهار اگر وقتت خالیه توی رستوران شرکت باهم نهار بخوریم گفتم : البته حتماً بهش لبخند زدم و رفتم طرف آسانسور رفتم طبقه بالا. دفترم کلی برگه امضاء کردم به ساعت نگاه کردم دیگه وقت نهار بود رفتم پایین تهیونگ کناره در منتظرم بود باهاش رفتم به کافی شاپ شرکت نشیتیم سره یه میز که میونگ و جیمین دیدم اومدن سمته منو تهیونگ میونگ گفت : اشکالی نداره ما هم با شما نهار بخوریم یه لبخند مصنوعی زدم و گفتم : البته که نه 🙂
نشستن بعد از چند دقیقه نهارمون تموم شد میونگ بلند شد که الکی به بهانه سر گیجه خودشو انداخت توی بغل جیمین ایششششش فقط حرص منو در میاره
جیمین هم خیلی نگرانش شد براید استایل بغلش کرد و بردش لعنت بهت پارک جیمین
خیلی عصبی بودم تهیونگ که دیدم گفت : سویونگ عصبی نشو اونا ارزش اعصبانی شدنت رو ندارن گفتم : معلومه که ندارن
( شب )
داشتم با پدره جیمین در مورد برگه های امضاء نشده حرف میزدم که تلفنم زنگ زد یه شماره ناشناس بود یعنی کیه جواب دادم گفتم : بله بفرمایین گفت : سویونگ برو به این آدرسی که بهت میگم تا شوهرت رو ببینی گفتم : تو....که قطع کرد گفتم : من باید برم پدر گفت : کجا میری گفتم : چیزه مهمی نیست
رفتم به اون آدرس یه خونه شیک و لاکچری بود
از زبان میونگ
جیمین امشب خونه منه میخوام یه شب رویایی رو براش بسازم تا حتی به سویونگ فکر هم نکنه توی بغل جیمین بودم داشتم دکمه های پیراهنش رو باز میکردم که..
۸۷.۰k
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.