وقتی خدمتکار شخصیشی(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
جی+
یارو جواب دهنده تلفن&
.
.
.
تقریبا پنج ماهی میشد که تو عمارت آقای پارک کار میکردی
تو یه بچه یتیم بودی و تا دوسال پیش تو یتیم خونه زندگی میکردی ، قبل از اینکه بیای اینجا تو سوپرمارکت کار میکردی و شبا تو یه پارک میخوابیدی که یه روز چشت به یه آگهی برخورد که روش نوشته بود یه یک خدمتکار نیاز داریم
اولش برات مهم نبود اما وقتی حقوقش رو دیدی شماره رو از روی کاغذ برداشتی و زنگ زدی به شماره
(مکالمه)
&بله ، بفرمایید
_سلام برای آگهیتون تماس گرفتم
&میخواید برای خدمتکاری استخدام شید؟
_بله
&ادرس رو براتون پیامک میکنم ، ساعت ۶ ظهر اونجا باشید
_اوهوم ، ممنون
(پایان مکالمه)
بعد از اینکه رفتی اونجا آقای پارک تورو خدمتکار شخصیش کرد و یکی از اتاقای عمارت رو داد به تو
روی تختت نشسته بودی و داشتی به گذشتت فکر میکردی که در توسط آقای پارک باز شد ، از تخت بلند شدی و به سمتش رفتی
_آقای پارک چیزی شده؟
سونگ جونگ نگاهی به سرتاپات انداخت ، اومد داخل اتاقت و در رو قفل کرد
_اقای پارک اتفاقی افتاده؟(ترس)
+اتفاقی نیفتاده!(نیشخند)
اومد سمتت ، صورتاتون هیچ فاصله ای نداشت جوری که نفساتون داشت به هم برخورد میکرد ، ازش فاصله گرفتی
+آقای پارک من دارم میترسم!(ترس)
+هیچ ترسی نداره ، فقط اومدم اینجا ازت یه سوالی بپرسم(نیشخند)
داشت میومد نزدیکت ، تو هی میرفتی عقب اما آخر خوردی به دیوار ، همونطور که به دیوار چسبیده بودی سونگ جونگ با دستاش موهاتو نوازش میکرد
_نمیتونی فرار کنی ا.ت
تصمیم گرفتی جیغ بزنی اما همین که خواستی دهنتو باز کنی سونگجونگ بوسیدت
+هیچکس تو این عمارت نیست ، اینکه نزاشتم جیغ بزنی بخاطر این بود که نمیخواستم حنجرت درد بگیره
_اقای پارک(ترس)
+هیششش ، اگه قرار باشه کاری کنم از روی هوس نیست واقعا دوستت دارم ، از وقتی اومده بودی عاشقت شدم و به حسم مطمئنم
با تعجب نگاهش کردی
+فقط با بله یا نه جوابمو بده
+دوست دخترم میشی یا نه؟
_اقای پارک من فقط اینجا خدمتک..
+گفتم بله یا نه(جدی)
_بله!
+خوبه(لبخند)
+از انتخابت پشیمونت نمیکنم(لبخند)
+حالا که دوست دخترمی میخوام باهات یه کاری کنم ، نمیخوام متجاوز باشم پس اجازه دارم یا نه؟
درحالی که خجالت کشیده بودی سرتو تکون دادی و بدون گفتن کلمه ای به سونگ جونگ جواب مثبت دادی
سونگجونگ دستاتو گرفت پرتتت کرد روی تخت و لباتو بوسید
و بعد اتمام بوسه گفت
+بادت باشه که روزا سونگ جونگ صدام کنی شبا ددی(نیشخند)
(پایان)
#انهایپین
#هیسونگ
#جی
#جیک
#سونگهون
#سونو
#جونگوون
#نیکی
#تکپارتی
#سناریو
#چندپارتی
#فیک
#فیکشن
#وانشات
ا.ت_
جی+
یارو جواب دهنده تلفن&
.
.
.
تقریبا پنج ماهی میشد که تو عمارت آقای پارک کار میکردی
تو یه بچه یتیم بودی و تا دوسال پیش تو یتیم خونه زندگی میکردی ، قبل از اینکه بیای اینجا تو سوپرمارکت کار میکردی و شبا تو یه پارک میخوابیدی که یه روز چشت به یه آگهی برخورد که روش نوشته بود یه یک خدمتکار نیاز داریم
اولش برات مهم نبود اما وقتی حقوقش رو دیدی شماره رو از روی کاغذ برداشتی و زنگ زدی به شماره
(مکالمه)
&بله ، بفرمایید
_سلام برای آگهیتون تماس گرفتم
&میخواید برای خدمتکاری استخدام شید؟
_بله
&ادرس رو براتون پیامک میکنم ، ساعت ۶ ظهر اونجا باشید
_اوهوم ، ممنون
(پایان مکالمه)
بعد از اینکه رفتی اونجا آقای پارک تورو خدمتکار شخصیش کرد و یکی از اتاقای عمارت رو داد به تو
روی تختت نشسته بودی و داشتی به گذشتت فکر میکردی که در توسط آقای پارک باز شد ، از تخت بلند شدی و به سمتش رفتی
_آقای پارک چیزی شده؟
سونگ جونگ نگاهی به سرتاپات انداخت ، اومد داخل اتاقت و در رو قفل کرد
_اقای پارک اتفاقی افتاده؟(ترس)
+اتفاقی نیفتاده!(نیشخند)
اومد سمتت ، صورتاتون هیچ فاصله ای نداشت جوری که نفساتون داشت به هم برخورد میکرد ، ازش فاصله گرفتی
+آقای پارک من دارم میترسم!(ترس)
+هیچ ترسی نداره ، فقط اومدم اینجا ازت یه سوالی بپرسم(نیشخند)
داشت میومد نزدیکت ، تو هی میرفتی عقب اما آخر خوردی به دیوار ، همونطور که به دیوار چسبیده بودی سونگ جونگ با دستاش موهاتو نوازش میکرد
_نمیتونی فرار کنی ا.ت
تصمیم گرفتی جیغ بزنی اما همین که خواستی دهنتو باز کنی سونگجونگ بوسیدت
+هیچکس تو این عمارت نیست ، اینکه نزاشتم جیغ بزنی بخاطر این بود که نمیخواستم حنجرت درد بگیره
_اقای پارک(ترس)
+هیششش ، اگه قرار باشه کاری کنم از روی هوس نیست واقعا دوستت دارم ، از وقتی اومده بودی عاشقت شدم و به حسم مطمئنم
با تعجب نگاهش کردی
+فقط با بله یا نه جوابمو بده
+دوست دخترم میشی یا نه؟
_اقای پارک من فقط اینجا خدمتک..
+گفتم بله یا نه(جدی)
_بله!
+خوبه(لبخند)
+از انتخابت پشیمونت نمیکنم(لبخند)
+حالا که دوست دخترمی میخوام باهات یه کاری کنم ، نمیخوام متجاوز باشم پس اجازه دارم یا نه؟
درحالی که خجالت کشیده بودی سرتو تکون دادی و بدون گفتن کلمه ای به سونگ جونگ جواب مثبت دادی
سونگجونگ دستاتو گرفت پرتتت کرد روی تخت و لباتو بوسید
و بعد اتمام بوسه گفت
+بادت باشه که روزا سونگ جونگ صدام کنی شبا ددی(نیشخند)
(پایان)
#انهایپین
#هیسونگ
#جی
#جیک
#سونگهون
#سونو
#جونگوون
#نیکی
#تکپارتی
#سناریو
#چندپارتی
#فیک
#فیکشن
#وانشات
۱۴.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.