بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پیر تو، خودیتِ الهی خودت است، پس به خود آی :
غالباً فرقهها و مکاتب گوناگون در طول تاریخ به انحاء مختلف گفتهاند؛ اگر میخواهی رستگار شوی، باید از ما تبعیت کنی و تنها سرسپردهٔ ما باشی. هر کدام به نوعی همین را میگویند.
لکن امروزه به قطع و صراحت میگویم؛ تو تنها باید از خودیت راستین خودت تبعیت کنی تا رستگار شوی. یعنی از خودِ الهیات. از خودِ متعال فطریات.
شاید بپرسی پس این همه اساتید و معلمین برای چه آمده و برای چه هستند؟این سؤال خوبی است.
آنان اگر اصیل و راستین باشند برای این آمده و هستند که تو را به خود ِالهیات وصل کنند. آنان با تعالیم شان تو را به عمق وجود خودت میکشانند. واصِل به فطرتالهی خودت می کنند. جز این باشد نقض غرض است. تو از خود بیگانه می شوی. وابسته و دلبستهٔ چیز دیگر میشوی.
استاد واقعی کسی است که تو را به خودت می رساند. خودی که هیچکدام از منهای جعلی نیست. تو یک تعلیم متناسب با روح و جانت را میگیری و تسلیموار به پیش میروی تا حقی که خداوند در وجودت نهاده به ظهور برسد. چه این تویی که باید شکوفا شوی. این تویی که باید از درون خودت به حیات طیبه دست یابی.
حکایت سلوک، حکایت رسیدن تو به خود متعال خودت است. خودی که در درون تو نهفته است. این خود همان است که باید بارز شود. این خود متعال اکنون زیر حجابهای نفسانی نهان است.
تعالیم بزرگان، برطرفکنندهٔ این حجاب هاست. آنان کسی را به نفس خود نمیخوانند، به خدا میخوانند.
زیرا - وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ - اند.(سوره احزاب بخشی از آیه 46) بسوی همان خدایی که عرشاش قلب با ایمان توست.
این بدان معناست که تو تنها از طریق فطرت الهی خودت به مرکز هستی وصل میشوی.
و چون وصل شوی، و چون انواع حجابهای ذهنیات کنار رود، تو با خود متعالات دیدار خواهی کرد. آن خود حقیقیِ توست. پیر واقعی تو هموست که همواره با تو بوده است. پس به خود آی.
پیر تو، خودیتِ الهی خودت است، پس به خود آی :
غالباً فرقهها و مکاتب گوناگون در طول تاریخ به انحاء مختلف گفتهاند؛ اگر میخواهی رستگار شوی، باید از ما تبعیت کنی و تنها سرسپردهٔ ما باشی. هر کدام به نوعی همین را میگویند.
لکن امروزه به قطع و صراحت میگویم؛ تو تنها باید از خودیت راستین خودت تبعیت کنی تا رستگار شوی. یعنی از خودِ الهیات. از خودِ متعال فطریات.
شاید بپرسی پس این همه اساتید و معلمین برای چه آمده و برای چه هستند؟این سؤال خوبی است.
آنان اگر اصیل و راستین باشند برای این آمده و هستند که تو را به خود ِالهیات وصل کنند. آنان با تعالیم شان تو را به عمق وجود خودت میکشانند. واصِل به فطرتالهی خودت می کنند. جز این باشد نقض غرض است. تو از خود بیگانه می شوی. وابسته و دلبستهٔ چیز دیگر میشوی.
استاد واقعی کسی است که تو را به خودت می رساند. خودی که هیچکدام از منهای جعلی نیست. تو یک تعلیم متناسب با روح و جانت را میگیری و تسلیموار به پیش میروی تا حقی که خداوند در وجودت نهاده به ظهور برسد. چه این تویی که باید شکوفا شوی. این تویی که باید از درون خودت به حیات طیبه دست یابی.
حکایت سلوک، حکایت رسیدن تو به خود متعال خودت است. خودی که در درون تو نهفته است. این خود همان است که باید بارز شود. این خود متعال اکنون زیر حجابهای نفسانی نهان است.
تعالیم بزرگان، برطرفکنندهٔ این حجاب هاست. آنان کسی را به نفس خود نمیخوانند، به خدا میخوانند.
زیرا - وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ - اند.(سوره احزاب بخشی از آیه 46) بسوی همان خدایی که عرشاش قلب با ایمان توست.
این بدان معناست که تو تنها از طریق فطرت الهی خودت به مرکز هستی وصل میشوی.
و چون وصل شوی، و چون انواع حجابهای ذهنیات کنار رود، تو با خود متعالات دیدار خواهی کرد. آن خود حقیقیِ توست. پیر واقعی تو هموست که همواره با تو بوده است. پس به خود آی.
۱.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.