عشق دو طرفه
عشق دو طرفه
پارت:۱
من ا/ت هستم۲۲ سال سن دارم
داشتم پست های جیمین رو لایک میکردم
و براش کامنت میزاشتم
جواب کامنتمو داد و دایرکت پیام داد
خر ذوق شده بودم
همین طور با هم دوست شدیم
بهترین دوست ها
من همه راز هامو بهش گفته بودم
فلش بک به دو سال بعد
من موقه ازدواج با همون لعنتی فرار کردم
به کره رفتم کمپانی جیمین رو ببینم
بهش نگفته بودم که اومدم
رفتم داخل داشتم قدم میزدم ی دختر اومد منو بندازه بیرون گفتم دوست جیمینم انگار اصن نمیفهمید چی میگم
جیمین رو دیدم دختره رو کنار زدم پریدم بغلش و لپش رو بوسیدم اونم منو محکم بغل کرد
علامت جیمین _ علامت ا/ت+
_کی اومدی تو دختر
+تازه
_چرا خبر ندادی بم
+دلم خاس
_ پرو
+خودتی
_تو ای
+اصن قهرم عیش
_هی حالا واسا
من الان تمرین دارم
میخای برو این جا رو بگرد
(ویو ا/ت)
داشتم قدم میزدم از داخل ی اتاق صدای دعوا اومد انگار
رفتم شنیدم صدا نامجون و ی مرد بود
که نامجون داد میزدو میگفت من الان باید برمو کسی نیس برا میکاپم
مگه اون دختره لعنتی کجاس
در زدم رفتم داخل
علامت نامجون_ علامت ا/ت+ علامت اون مرده ؟
+صداتونو شنیدم
عامم.. اگه بخاین میتونم میکاپتون کنم
_ نمیخاد
+باشه من رفتم
؟ خانم صبر کنید ما هیشکی رو نداریم بیا
+باشه
_نمیخاد برو
؟کسی رو نداریم آقا مجبوریم
_ هوف زود تمومش کن
(ویو نامجون)
دختره تو نگاه اول دلمو برد ولی همه دخترا مث همن
کارش تموم شد واو چه قشنگ شدم
به روی خدم نیوردمو بهش تنه زدم رفتم
باعث شد بخوره زمین
علامت بچه ها &
&چه قشنگ شدی نامجون
_نشدم
&کی میکاپت کرده
_ ی دختره
&ما هم بریم پیشش
_ بس کنیدو بیاید تمرین
(ویو ا/ت)
فک نمیکردم نامجون این طوری باشه
هنوز داره دردم میگیره
منتظر جیمین موندم
اومد بدون هیچ حرفی منو برد ی جا
تمام اعضا اون جا بودن خر ذوق شدم
سلام کردمو جوابمو دادن جز نامجون
جیمین منو معرفی کرد
و گفت میشه اینم باهامون بیاد
تازه اومده این جا و از ایران اومده
همه قبول کردن منم خر ذوق تر شدم
جز نامجون اونم با کلی التماس بچه ها راضی شد
رفتیمو ی اتاق دادن بهم
تیشرت و شلوار راحتی که کارکتر اعضا بودو تن کردم موهامو باز گذاشتمو رفتم پیش اعضا همشون زدن زیر خنده جز نامجون که حتا نگا هم نکرد
جز نامجون که محل نداد
رفتم اول با جین شام درست کردم
بعدش ته و کوک گیم میزدن
گفتم هرکی برد با من باید بازی کنه
زدن زیر خنده گفتن اصن میدونی این چیه
قلبم شکست و با بغض گفتم آره میدونم
این بازی رو هم بلدم
گفتن باشه حالا
بازی کردن کوک برد
رفتم با کوک بازی بردم باش
ایوللللللل
با تعجب نگام کردن
شرط برا پارت بعدی
لایک:۵
کامنت:۸
پارت:۱
من ا/ت هستم۲۲ سال سن دارم
داشتم پست های جیمین رو لایک میکردم
و براش کامنت میزاشتم
جواب کامنتمو داد و دایرکت پیام داد
خر ذوق شده بودم
همین طور با هم دوست شدیم
بهترین دوست ها
من همه راز هامو بهش گفته بودم
فلش بک به دو سال بعد
من موقه ازدواج با همون لعنتی فرار کردم
به کره رفتم کمپانی جیمین رو ببینم
بهش نگفته بودم که اومدم
رفتم داخل داشتم قدم میزدم ی دختر اومد منو بندازه بیرون گفتم دوست جیمینم انگار اصن نمیفهمید چی میگم
جیمین رو دیدم دختره رو کنار زدم پریدم بغلش و لپش رو بوسیدم اونم منو محکم بغل کرد
علامت جیمین _ علامت ا/ت+
_کی اومدی تو دختر
+تازه
_چرا خبر ندادی بم
+دلم خاس
_ پرو
+خودتی
_تو ای
+اصن قهرم عیش
_هی حالا واسا
من الان تمرین دارم
میخای برو این جا رو بگرد
(ویو ا/ت)
داشتم قدم میزدم از داخل ی اتاق صدای دعوا اومد انگار
رفتم شنیدم صدا نامجون و ی مرد بود
که نامجون داد میزدو میگفت من الان باید برمو کسی نیس برا میکاپم
مگه اون دختره لعنتی کجاس
در زدم رفتم داخل
علامت نامجون_ علامت ا/ت+ علامت اون مرده ؟
+صداتونو شنیدم
عامم.. اگه بخاین میتونم میکاپتون کنم
_ نمیخاد
+باشه من رفتم
؟ خانم صبر کنید ما هیشکی رو نداریم بیا
+باشه
_نمیخاد برو
؟کسی رو نداریم آقا مجبوریم
_ هوف زود تمومش کن
(ویو نامجون)
دختره تو نگاه اول دلمو برد ولی همه دخترا مث همن
کارش تموم شد واو چه قشنگ شدم
به روی خدم نیوردمو بهش تنه زدم رفتم
باعث شد بخوره زمین
علامت بچه ها &
&چه قشنگ شدی نامجون
_نشدم
&کی میکاپت کرده
_ ی دختره
&ما هم بریم پیشش
_ بس کنیدو بیاید تمرین
(ویو ا/ت)
فک نمیکردم نامجون این طوری باشه
هنوز داره دردم میگیره
منتظر جیمین موندم
اومد بدون هیچ حرفی منو برد ی جا
تمام اعضا اون جا بودن خر ذوق شدم
سلام کردمو جوابمو دادن جز نامجون
جیمین منو معرفی کرد
و گفت میشه اینم باهامون بیاد
تازه اومده این جا و از ایران اومده
همه قبول کردن منم خر ذوق تر شدم
جز نامجون اونم با کلی التماس بچه ها راضی شد
رفتیمو ی اتاق دادن بهم
تیشرت و شلوار راحتی که کارکتر اعضا بودو تن کردم موهامو باز گذاشتمو رفتم پیش اعضا همشون زدن زیر خنده جز نامجون که حتا نگا هم نکرد
جز نامجون که محل نداد
رفتم اول با جین شام درست کردم
بعدش ته و کوک گیم میزدن
گفتم هرکی برد با من باید بازی کنه
زدن زیر خنده گفتن اصن میدونی این چیه
قلبم شکست و با بغض گفتم آره میدونم
این بازی رو هم بلدم
گفتن باشه حالا
بازی کردن کوک برد
رفتم با کوک بازی بردم باش
ایوللللللل
با تعجب نگام کردن
شرط برا پارت بعدی
لایک:۵
کامنت:۸
۵.۴k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.