jinus p4
محکم دستش رو پس زد و میون دست بزرگش گرفت و فشار داد
" بار آخره بهت میگم کیم و تو کجایی ، حواست باشه خودم قبل حکمت دارت نزنم " jk
لبخندش پر رنگ تر شد
" مرگ به دستای تو رویایی آقا پلیسه ، حتی اگه میون بازو های بزرگت منو بگیری و دارم بزنی اینطوری بهتره !"
نخیر ، انگار این همیشه یه حرفی داشت تا بحث رو به جاهای باریک بکشونه
" زبون بازیت واسه من فایده نداره ، من زن دارم !" jk
چهره اش غمگین شد
" چه حیف ، دلم می خواست مال مردی مثل تو بشم!"
پوزخند زد و دستش رو ول کرد
" زن من یه تار موش به کل بدن تو می ارزه !" jk
بغض توی چشماش موج میزد و آروم دستش و گرفت
" انقدر زیباست که چشمای مات مشکی تو یه لحظه به من نمیدی ؟"
دستش رو بیرون کشید و نیم نگاهی بهش انداخت
" انقدر زیباست که حاضرم کل دخترای جهان رو واسش قربانی کنم " jk
فنجون قهوه رو از دست جئون دزدید و با لبخند کمی از میله ها فاصله گرفت یه نفس سر کشید و فنجون خالی رو دستش داد
" بار آخره بهت میگم کیم و تو کجایی ، حواست باشه خودم قبل حکمت دارت نزنم " jk
لبخندش پر رنگ تر شد
" مرگ به دستای تو رویایی آقا پلیسه ، حتی اگه میون بازو های بزرگت منو بگیری و دارم بزنی اینطوری بهتره !"
نخیر ، انگار این همیشه یه حرفی داشت تا بحث رو به جاهای باریک بکشونه
" زبون بازیت واسه من فایده نداره ، من زن دارم !" jk
چهره اش غمگین شد
" چه حیف ، دلم می خواست مال مردی مثل تو بشم!"
پوزخند زد و دستش رو ول کرد
" زن من یه تار موش به کل بدن تو می ارزه !" jk
بغض توی چشماش موج میزد و آروم دستش و گرفت
" انقدر زیباست که چشمای مات مشکی تو یه لحظه به من نمیدی ؟"
دستش رو بیرون کشید و نیم نگاهی بهش انداخت
" انقدر زیباست که حاضرم کل دخترای جهان رو واسش قربانی کنم " jk
فنجون قهوه رو از دست جئون دزدید و با لبخند کمی از میله ها فاصله گرفت یه نفس سر کشید و فنجون خالی رو دستش داد
۲۹.۴k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.