دیدار بعد تناسخ ( پارت 6 )
وقتی به اون پارک رسیدم خیلی شلوغ بود. چشمم دنبال شینوبو بود که... آها... پیداش کردم. روی یه نیمکت نشسته بود و مثل همیشه پروانه ها دورش میچرخیدن. به نظر خوشحال میومد. جلو رفتم و رو نیمکتی که روش نشسته بود خودمو جا دادم.
گفتم: میخواستی منو ببینی؟
شینوبو: ببین یه خواسته خیلی بزرگ ازت دارم. ولی اگرم نتونستی انجامش بدی به یکی دیگه میگم که انجامش بده.
گفتم: حالا بگو چیه بلکه قبول کردم.
شینوبو: میدونی... راستش خجالت میکشم که اینو بگم ولی... انگار مجبورم. میتونی... تظاهر کنی... دوس پسرمی؟
گفتم: هااااااااااااا؟ چی گفتی؟؟ من دوس پسرت بشم؟
شینوبو: منظورم این بود که تظاهر کنی. میدونی تو کلاسمون همه بهم میگن بیا بریم سر قرار و من رد میکنم و میگم که دوس پسر دارم... ولی درواقع ندارم. حالم از اون پسرای بی لیاقت بهم میخوره. پس... میتونی جلوی اونا تظاهر کنی که دوس پسرمی؟
گفتم: شینوبو یه لحظه صبر هضم کنم چی گفتی. تو الان گفتی که میخوای جلوی پسرای دبیرستانی تظاهر کنم دوس پسرتم؟
شینوبو: آره. درست هضم کردی.
گفتم: آها... خب باشه.
شینوبو: به این سادگی جواب مثبت دادی؟
گفتم: چون دوستت دارم بهت جواب مثبت میدم.(گوجه شده)
شینوبو: (اونم گوجه شده) آها... پس ممنونم. ممکنه همین الانم پیداشون بشه. میتونی همین الان تظاهر کنی؟ آها اومدن که سیگار بکشن.
گفتم: چییییی؟ با این سن و سال؟ من الان که 21 سالمه یه سیگارم دستم نگرفتم.
شینوبو: بخاطر همینه که تورو انتخاب کردم.
گفتم: حالا چطوری باید تظاهر کنم؟
شینوبو: اونایی که تو رابطه ان چطور رفتار میکنن؟ مثل اونا.
ذهنم: یعنی... دست تو ددست گرفتن همدیگه؟
آروم این جمله رو به شینوبو گفتم و اون گفت: (گوجه شده) شاید باید این کارو کنیم تا دست از سرم بردارن.
ادامه دارد...
گفتم: میخواستی منو ببینی؟
شینوبو: ببین یه خواسته خیلی بزرگ ازت دارم. ولی اگرم نتونستی انجامش بدی به یکی دیگه میگم که انجامش بده.
گفتم: حالا بگو چیه بلکه قبول کردم.
شینوبو: میدونی... راستش خجالت میکشم که اینو بگم ولی... انگار مجبورم. میتونی... تظاهر کنی... دوس پسرمی؟
گفتم: هااااااااااااا؟ چی گفتی؟؟ من دوس پسرت بشم؟
شینوبو: منظورم این بود که تظاهر کنی. میدونی تو کلاسمون همه بهم میگن بیا بریم سر قرار و من رد میکنم و میگم که دوس پسر دارم... ولی درواقع ندارم. حالم از اون پسرای بی لیاقت بهم میخوره. پس... میتونی جلوی اونا تظاهر کنی که دوس پسرمی؟
گفتم: شینوبو یه لحظه صبر هضم کنم چی گفتی. تو الان گفتی که میخوای جلوی پسرای دبیرستانی تظاهر کنم دوس پسرتم؟
شینوبو: آره. درست هضم کردی.
گفتم: آها... خب باشه.
شینوبو: به این سادگی جواب مثبت دادی؟
گفتم: چون دوستت دارم بهت جواب مثبت میدم.(گوجه شده)
شینوبو: (اونم گوجه شده) آها... پس ممنونم. ممکنه همین الانم پیداشون بشه. میتونی همین الان تظاهر کنی؟ آها اومدن که سیگار بکشن.
گفتم: چییییی؟ با این سن و سال؟ من الان که 21 سالمه یه سیگارم دستم نگرفتم.
شینوبو: بخاطر همینه که تورو انتخاب کردم.
گفتم: حالا چطوری باید تظاهر کنم؟
شینوبو: اونایی که تو رابطه ان چطور رفتار میکنن؟ مثل اونا.
ذهنم: یعنی... دست تو ددست گرفتن همدیگه؟
آروم این جمله رو به شینوبو گفتم و اون گفت: (گوجه شده) شاید باید این کارو کنیم تا دست از سرم بردارن.
ادامه دارد...
۱.۵k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.