یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان ارتش
پارت هفتادو نه
هاکان:عشقم من بلند نیستم با اهنگ محلی برقصم
ملکا:خودمم بلد نیستم ولی چه میشه کرد مجبوریم
چند ساعت بعد
ملکا:وای من خیلی خسته شدم میخوام برم خونه
هاکان:من میرسونمت بیا
سوار ماشین شدم
رسیدیم خونه
هاکان:عشقم میشه بهم یه بوس بدی
ملکا:مامانت گفت بهت رو ندم تا شب عروسی
پس من دیگه میرم بای بای
رفتم اتاقم میخواستم لباسمو در بیارم که زیپ داشت نمیتونستم که یهو
دیدم هاکان پشت سرمه زیپ لباسمو باز کرد
ملکا:تو اینجا چیکار میکنی هاکان
هاکان:دلم نیومد بدون بوس برم
ملکا:نه اجازه...
یهو لبامو بوسید هولش دادم
ملکا:واقعا که
هاکان:من دیگه میرم میبینمت عشقم
لباسامو عوض کردم و خوابیدم
صبح>
مامان:ملکا ملکا پاشو دخترم ساعت ۸ هست
ملکا:چه خبره اوووو ساعت ۸ هست میخوام بخوابم هنوز
مامان:نکنه فراموش کردی امروز چه روزیه
ملکا:ای وای من یادم رفته امروز عروسیمه
مامان:آره پاشو
رمان ارتش
پارت هفتادو نه
هاکان:عشقم من بلند نیستم با اهنگ محلی برقصم
ملکا:خودمم بلد نیستم ولی چه میشه کرد مجبوریم
چند ساعت بعد
ملکا:وای من خیلی خسته شدم میخوام برم خونه
هاکان:من میرسونمت بیا
سوار ماشین شدم
رسیدیم خونه
هاکان:عشقم میشه بهم یه بوس بدی
ملکا:مامانت گفت بهت رو ندم تا شب عروسی
پس من دیگه میرم بای بای
رفتم اتاقم میخواستم لباسمو در بیارم که زیپ داشت نمیتونستم که یهو
دیدم هاکان پشت سرمه زیپ لباسمو باز کرد
ملکا:تو اینجا چیکار میکنی هاکان
هاکان:دلم نیومد بدون بوس برم
ملکا:نه اجازه...
یهو لبامو بوسید هولش دادم
ملکا:واقعا که
هاکان:من دیگه میرم میبینمت عشقم
لباسامو عوض کردم و خوابیدم
صبح>
مامان:ملکا ملکا پاشو دخترم ساعت ۸ هست
ملکا:چه خبره اوووو ساعت ۸ هست میخوام بخوابم هنوز
مامان:نکنه فراموش کردی امروز چه روزیه
ملکا:ای وای من یادم رفته امروز عروسیمه
مامان:آره پاشو
۱۳.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.